Quantcast
Channel: Radio Koocheh »ویترین
Viewing all 1828 articles
Browse latest View live

«مرگ ۱۲ عقاب صحرایی و شاهی به دلیل مسمومیت در یاسوج»

$
0
0

گزارش / رادیو کوچه

منبع: پایگاه خبری دیده‌بان محیط زیست و حیات وحش ایران

 

دو روز قبل طی تماسی تلفنی به اداره محیط زیست شهرستان یاسوج اطلاع داده می‌شوند که یک عقاب مصدوم که توانایی پرواز ندارد در نزدیکی روستای تنگ کناره مشاهده است.

محیط بانان بلافاصله عازم محل مذکور شده و عقاب آسیب دیده را جهت تشخیص عارضه و مداوا به اداره محیط زیست منتقل می‌کنند.

محیط بانان در راه بازگشت به اداره بودند که تماس دیگری مبنی بر مشاهده یک عقاب آسیب دیده به آن‌ها مخابره می‌شود.

1

پس از آن تماس تلفنی دیگری محیط بانان را در جریان آسیب دیدگی تعداد زیادی عقاب در اطراف روستای تنگ کناره قرار می‌دهد.

مامورین با حضور در محل، متوجه تعداد زیادی عقاب می‌شوند که به دلیل نامعلومی تلف شده‌اند. در جستجوی اطراف محل مذکور لاشه ۹ عقاب صحرایی و دو عقاب کمیاب شاهی توسط محیط بانان کشف و به اداره محیط زیست منتقل می‌شود.

2

یکی از عقاب‌های نیمه جان که هنوز زنده مانده بود و توسط محیط بانان به اداره محیط زیست منتقل شد

 

در میان لاشه عقاب‌ها دو عقاب نیمه جان هنوز زنده بودند که به همراه عقاب نخست مجموعا سه عقاب هنوز تلف نشده بودند.

پس از انتقال لاشه‌ها و سه عقاب زنده به اداره محیط زیست و با حضور دامپزشک تلاش برای نجات عقاب‌های نیمه جان و بررسی علت مرگ سایر عقاب‌ها آغاز می‌شود.

3

نتایج کالبد گشایی و خون گیری از عقاب‌های تلف شده نشان می‌دهد که این پرندگان بر اثر تغذیه از ضایعات مرغ اهلی مسموم تلف شده‌اند.

بررسی دقیق‌تر محدوده تنگ کناره توسط نیروهای یگان محیط زیست حاکی از این بود که در فاصله بسیار کمی از محل مشاهده لاشه عقاب‌ها (حدود یکصد م‌تر) یک واحد مرغداری صنعتی ضایعات خود شامل پر و اعضای بدن مرغ‌ها را به صورت غیرقانونی در طبیعت‌‌ رها کرده و عقاب‌ها با تغذیه از این ضایعات دچار مسمومیت شده‌اند.

4

یکی دیگر از عقاب‌های زنده مانده که هم اکنون تحت تیمار و مراقبت قرار دارد

 

 

با شکایت اداره محیط زیست شهرستان یاسوج و بازدید کار‌شناسان از محل تخلیه ضایعات مرغداری، پرونده‌ای در این خصوص در مراجع قضایی تشکیل شده است تا به جرم صورت گرفته توسط واحد مرغداری رسیدگی شود.

شکستگی بال و پای بعضی از عقاب‌ها نشان می‌داد این پرندگان پس از تغذیه از ضایعات مرغ‌ها حین پرواز دچار مسمومیت شده و پس از سقوط از آسمان و بر اثر برخورد با زمین آسیب دیده و تلف شده‌اند.

5

ضایعات تخلیه شده مرغداری نیز توسط یک دستگاه بیل مکانیکی با حضور نیروهای محیط زیست مدفون شده است.

متاسفانه از ۳ عقاب نیمه جان که تحت درمان قرار گرفته‌اند یک عقاب دیگر نیز بر اثر مسمومیت تلف شده، یک عقاب هنوز تحت تیمار و درمان قرار دارد و تنها یکی از عقاب‌ها پس از مصرف دارو و بدست آوردن شرایط جسمی مناسب در ارتفاعات منطقه حفاظت شده دنای شرقی رهاسازی گردید.

6

بنابراین تا این لحظه ۱۲ عقاب شامل ۱۰ عقاب صحرایی و ۲ عقاب شاهی تلف شده و یک عقاب صحرایی نیز شرایط چندان مساعدی ندارد. البته این‌ها عقاب‌هایی هستند که توسط محیط بانان کشف شده‌اند و قطعا تعداد پرندگان و پستاندارانی که پس از تغذیه از ضایعات مرغداری‌ها دچار مسمومیت شده و در گوشه و کنار طبیعت با تحمل درد و رنج فراوان تلف شده‌اند بسیار بیش از آمار مذکور می‌باشد.


«غلاف تمام فلزی»

$
0
0

آزاد عزیزیان/رادیو کوچه

با همکاری: کژال امینی

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/2014-12-06-cafe-koocheh-azad-barnameh-vijeh-04.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

سینمای متعهد و پیشرو سینمایی است که به اوضاع دنیایش  با نگاهی آوانگارد می‌‌نگرد.اوضاع منطقه و مقاومت در مقابل نیروی متحجری همچون «داعش» توسط مردمی که از داشته‌هایشان دفاع می‌کنند، امروز می‌تواند ایده‌ای باشد برای کارگردانانی که میخواهند عمل اجتماعی داشته و  چنین فجایعی را به تصویر کشیده و نقش رهبری سازمانده را بازی کنند. در مجموعه‌ای پنج قسمتی  در پنج هفته‌ی متوالی از «کافه کوچه هفتم» همراه با مهمانانمان به سینمای جنگ و مقاومت خواهیم پرداخت.

kobani

قسمت چهارم: غلاف تمام فلزی

«غلاف تمام فلزی» فیلمی از «استنلی کوبریک» محصول سال ١٩٨٧ سینمای آمریکا است. فیلمی که در آن سرباز ماشینی ویرانگر می‌شود که کارش فقط کشتن و کشتن است و گیاهان کره‌ی زمین قرار است که با خون رشد کنند. تقسیم زیرکانه‌ی فیلم به دو بخش به مخاطبش می‌گوید که جنگ خلق‌الساعه نیست بلکه سربازان ویرانگر برای چنین موقعیتی و علیه ارزش‌های انسانی تربیت شده‌اند. تربیتی که بر مبنای تهی کردن آن‌ها از هر آن‌چه قبل از آموزش بوده‌اند شکل گرفته است. این آموزش تا مرحله‌ی حمله به غرایز آن‌ها به نوعی و رها کردن بخشی دیگر از غرایز به شیو‌ه‌ای دیگر پیش می‌رود. «تفنگ» نقش دوست دختر سرباز را عهده‌دار شده و باید اسمی دخترانه داشته باشد. سرباز باید از دختران سرزمین خودش رها شود و از سوی دیگر دختران جبهه‌ی دیگر جنگ می‌توانند بخشی از تفریح و محرک وی برای کشتن و ریختن خون بیشتر باشند. گروهی از انسان‌ها وارد دوره‌ی آموزشی نیروی دریایی آمریکا می‌شوند. سکانس اول فیلم سربازان به خط شده‌ای را نشان می‌دهد که آماده‌ی تبدیل شدن به کشنده‌ی مورد نظر شده‌اند و افسری (که اتفاقن نقشش را یک افسر بازنشسته‌ی ارتش بازی می‌کند) از قوانین موجود در طول ٨ هفته‌ی دوران آموزشی سخن می‌گوید. وی این افراد را پست‌ترین انسان‌های موجود می‌نامد و قطعن زمانی آن‌ها به فرد والای مورد نظر تبدیل خواهند شد که دوره‌ی آموزشی موجود را گذرانده و از آن پس تبدیل به آن نیرویی می‌گردنند که حتی اگر زنده نمانند باز زنده خواهند بود. آن‌ها «ویتنام» را ندیده‌اند. به آن‌ها گفته‌اند که اگر در آن‌جا نجنگند موجودیت سرزمین‌شان در خطر خواهد بود و البته در کنار این هم وعده و وعید‌هایی از جمله سکس با دختران ویتنامی به آن‌ها داده می‌شود. «لارنس» یکی از سربازان است که در این سیستم تربیتی آن‌هم به دلیل فیزیک نامتناسبش جای نمی‌گیرد. علاوه بر این‌که در لحظه لحظه‌ی بخش اول فیلم شاهد انواع توهین‌ها از طرف افسر گروه نسبت به «لارنس» هستیم ، مشاهده‌ می‌کنیم که در این‌جا هم شعار معروف ارتش یعنی «تشویق برای یکی و تنبیه برای همه» برای دخالت گروه در تربیت «لارنس» عملی می‌شود. افراد گروه آموزشی بالاخره تصمیم می‌گیرند که وی را تنبیه کرده و با صابون که نقش پاک‌کننده را دارد به تنبیه وی می‌پردازند.

2

وی باید از هر آن‌چه مربوط به خارج از ارتش است پاک شود. در پایان بخش اول «لارنس» همان ماشینی است که از وی انتظار می‌رفت اما این‌بار نه ماشینی همراه با ارتش بلکه بر علیه ارتش. بخش اول با کشتن افسر به دست «لارنس» و سپس خودکشی او پایان می‌یابد. بخش دوم به جنگ می‌پردازد. ماشین‌های کشنده‌ی آماده شده دیگر باید به سرزمین موعودشان فرستاده شده و در آن‌جا به کشتن ناشناسان خطرناک بپردازند. اولین تصویری که از ویتنام نمایش داده می‌شود، تصویر دختری است که تن فروش است و سربازان آمریکایی که قصد خوش‌گذرانی‌های وعده داده شده را دارند. این سکانس را باید با بخشی پایانی فیلم مقایسه کرد که دختری تک‌تیرانداز نظم یک گروه از سربازان آمریکایی را به هم زده و تعدادی از آن‌ها را می‌کشد. مقاومتی در «ویتنام» در جریان است. سربازان آمریکایی می‌گویند که نمی‌دانند چریک‌های ویتنامی کجا هستند. نمی‌دانند از کجا مورد حمله قرار می‌گیرند. همه و همه انگار در حال مقاومت هستند. سکانس اعزام سرباز «جوکر» به جبهه‌ی جنگ و تیراندازی سرباز موجود در هلی‌کوپتر به دهقانان از تاثیرگذارترین بخش‌های فیلم است که در آن وحشیگری موجود در جنگ ویتنام از طرف سربازان آمریکایی به خوبی نشان داده می‌شود. کودک و زن و پیر و جوان کشته می‌شوند و این در واقع یک تجاوز واقعی به انسان‌هایی است که در مقابل سیستم اقتصادی صادراتی امپریالیست‌ها به سرزمین‌شان مقاومت کرده‌اند. چنین حمله‌ای مانند بسیاری از حملات مشابه به اسم «آزادی» انجام می‌شود. اما این تنها سیستم اقتصادی «بازار آزاد» است که قرار است به ویتنام صادر شود. بخش مصاحبه از سربازان آمریکایی موجود در جبهه‌ی جنگ این مهم را به خوبی نشان می‌دهد. آن‌ها گیج ‌اند. نمی‌دانند چرا آمده‌اند. آن‌ها فقط فرستاده شده‌اند که بکشند و بکشند بدون این‌که فکر کنند. در بخش پایانی فیلم بالاخره این دو نیرو در فاصله‌ی نزدیک به هم قرار می‌گیرند. دختر تک تیرانداز ویتنامی زخمی شده و این‌‌جاست که فیلم را در ذهن‌ها نگه می‌دارد. دختری که از سرباز آمریکایی می‌خواهد که تیر خلاص را به وی بزند. او کار خود را انجام داده است. او مرگ را به شوخی می‌گیرد. در آن‌چه کوبریک می‌خواسته است در این فیلم به نمایش بگذارد، دوربین نقشی بسیار بزرگ را بر عهده دارد. نشان دادن پایگاه افراد در آموزش‌گاه نظامی، فضای بدون استراحت آموزش‌گاه، حرکت آرام دوربین در هنگام استراحت افراد و آشفتگی‌های موجود همه و همه با حرکات دوربین به خوبی به نمایش درمی‌آیند. در «غلاف تمام فلزی» این سناریو است که دوربین را دنبال می‌کند و انگار دوربین قبل از سناریو می‌داند که چه اتفاقی می‌افتد. همین ویژگی بعضن به آن خاصیت مستندگونه‌ای می‌دهد و این کاری است که فقط «کوبریک»‌ها از پسش برمی‌آیند.

3

در این برنامه مصطفا عزیزی، فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده‌ی سینما و تلویزیون را کنارمان داریم.

مصاحبه را به طور کامل در فایل صوتی گوش دهید.

سوال: با توجه به این‌که این مجموعه برنامه با نام «سینمای جنگ و مقاومت» ساخته می‌شود، تا چه اندازه فیلم «غلاف تمام فلزی» را می‌شود در کاتاگوری فیلم‌های ضدجنگ دسته‌بندی کرد؟

مصطفا عزیزی: مسلمن اگر بخواهیم یک خصیصه از این فیلم را در نظر بگیریم، مهم‌ترین خصیصه‌اش همین ضد جنگ بودنش است. یعنی بسیار روشن و واضح در هر دو بخش فیلم، چه بخشی که آموزش می‌بینند و چه بخشی که کشتار می‌کنند، عناصر مهم ضد جنگ دیده می‌شوند.

سوال: اگر حتا بشود اسم آن‌چه که در ویتنام اتفاق افتاد را جنگ بگذاریم آن‌چه در این فیلم می‌بینیم این است که فیلم به یک جبهه از جنگ و آن هم جبهه‌ی آمریکایی‌ها می‌پردازد. با این‌‌ نگاه که سرباز‌ها مهره‌هایی هستند که تبدیل به ماشین‌های جنگنده‌ای می‌شوند. در حالی که به جبهه و مقاومت ویتنامی‌ها بسیار کم پرداخته می‌شود. با داشتن این نگاه تا چه اندازه می‌توان باز آن را ضد جنگ دانست؟

مصطفا عزیزی: اساسن قرار نیست که مساله یک جنگ خاص باشد. موضوع چیزی فراتر از این است. موضوع آن است که چطور انسان‌ها را به ماشین کشتار تبدیل می‌کنند. در دهه‌ی شصت میلادی دانشجویان در اروپا به خیابان‌ها ریختند که نمونه ی آن فیلم «دیوار» بود و بعد با مقداری تاخیر در آمریکا و به شکل آمریکایی آن شاهد فیلم‌هایی مانند «انجمن شاعران مرده» هستیم که در آن‌ها می‌گویند که نظام آموزشی انسان‌ها را قالبی بار می‌آورد. کارخانه شده است. کارخانه‌ای که از یک طرف ماده‌ی خامی مانند انسان وارد می‌شود و از آن طرف یک شی شکل گرفته شده و الینه شده و از خودبیگانه که باید در خدمت نظام کلی و به طور مشخص نظام سرمایه‌داری باشد،تولید می‌شود. در این فیلم ما مشاهده می‌کنیم که چطور این کار نسبت به سربازها به شکل دیگری صورت می‌گیرد. یعنی آدم می‌رود و روبات و ماشین کشتار تولید می‌شود. این موضوع اصلی فیلم است. یعنی ویتنام را می‌توانید بردارید و جای آن جای دیگری را قرار دهید.

سوال: از عناصر ضد جنگ فیلم گفتید و اینکه می شود ویتنام را برداشت و جای دیگری را به جای آن گذاشت. حال با تمرکز بر ویتنام، به نظرت این فیلم تا چه اندازه توانسته است آن‌چه را که در واقعیت اتفاق افتاده است به نمایش بگذارد؟

mostafaazizi

مصطفا عزیزی

 

مصطفا عزیزی: به نظر من هدف فیلم این نبوده است که به طور خاص راجع به جنگ ویتنام صحبت کند. هدف این نبوده است که حال ما بخواهیم بدانیم که تا چه اندازه به این هدف نزدیک شده است یا نزدیک نشده است. برای باز کردن این موضوع هم تلاش آن‌چنانی‌ای نمی‌کند. اما در کلیت آن که نشان می‌دهد چگونه یک نیروی قوی و سازمان‌دهی شده به ویتنام می‌رود و دست به جنایت می‌زند.

سوال: با توجه به عناصر سینمای ضد جنگ «کوبریک» و آن‌چه که امروز در خاورمیانه وجود دارد. وجود نیروی متحجری همچون داعش و مقاومت مردمی در کوبانی. این فیلم برای کارگردانی که بخواهد فیلمی در مورد مقاومت مردم کوبانی در برابر تحجر بسازد تا چه اندازه می‌تواند به عنوان الگو قرار بگیرد؟

مصطفا عزیزی: من فکر می‌کنم تا جایی که به آمریکا مربوط می‌شود، مقداری ماجرا امروزه تغییر کرده است. تکنولوژی باعث شده است که دیگر این سربازها اصولن با بازی‌های کامپیوتری نقطه‌ها را  هدف می‌گیرند. یعنی فاصله‌ی بین کسی که می‌کشد و کسی که کشته می‌شود وقتی که پای صحبت نیروهای آمریکایی به میان می‌آید فاصله‌ی زیادی شده است. یعنی دیگر آن احساس انسانی‌ای که در فیلم کوبریک دختری التماس می‌کند که من را بکش و تو باید او را بکشی دیگر وجود ندارد. هرچند آمریکا در ویتنام نزدیک به هفت هزار تن بمب ریخته بود ولی امروز با شلیک‌های لیزری و فرد فرد این کار را انجام می‌دهد. به این دلیل آمریکا امروزه کمتر از نیروهای زمینی استفاده می‌کند و تلفات کمتری از جنگی مانند جنگ ویتنام می‌دهد. درست است که نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان هم تلفات دادند اما نه به آن اندازه که در ویتنام تلفات داده شد. اما جنگ کوبانی و داعش جنگی است که با سلاح‌های متعارف صورت می‌گیرد. حالا یک طرف وحشی است و یک طرف مقاومت می‌کند. این جنگی است که همیشه وجود داشته است. در نهایت من فکر می‌کنم اگر امروزه قرار باشد فیلمی ضد جنگ مانند فیلم کوبریک ساخته شود باید روی موضوع تکنولوژی تاکید شود.

مطالب مرتبط

از ماندن مجیدی تا رفتن لانگ

«نگاهی به کلیات بودجه ۹۴»

$
0
0

روشنک آسترکی/ رادیو کوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/2014.12.07-iran-e-emrooz-roshanak-bodje-94.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

«حسن روحانی» رئیس جمهور امروز یکشنبه، شانزدهم آذرماه لایحه بودجه سال آینده کل کشور را برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه کرده است.

 

حجم کل بودجه سال ۹۴ بیش از ۸۳۷ هزار و ۹۰۷ میلیارد تومان در نظر گرفته شده که از این رقم، بیش از ۲۶۷ هزار و ۳۵۷ میلیارد تومان سقف بودجه عمومی دولت (هزینه‌های جاری و طرح‌های عمرانی) است. در همین حال، حجم کل بودجه شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت، ۵۹۶ هزار و ۶۶۶ میلیارد تومان پیش بینی شده است که بیش از ۷۱ درصد حجم کل بودجه کشور برای سال ۹۴ را شامل می‌شود.

در همین حال، تراز عملیاتی بودجه سال آینده که از آن به عنوان کسری بودجه آشکار نام برده می‌شود، بیش از ۴۶ هزار میلیارد تومان است.

1

افزایش مالیات افزوده

از سوی دیگر براساس لایحه پیشنهادی دولت برای بودجه ۹۴ قرار است مالیات بر ارزش افزوده با ۲ درصد افزایش به ۱۰ درصد برسد.

طبق بند الف تبصره ۹ لایحه پیشنهادی بودجه ۹۴ سقف معافیت مالیاتی موضوع ماده ۵۲ قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران برای سال ۹۴، مبلغ یکصد و سی و هشت میلیون ریال در سال تعیین می‌شود و مازاد آن به نرخ ده درصد برای بخش خصوصی و دولتی و سایر دستگاه‌های اجرایی موضوع ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری و ماده ۵ قانون محاسبات عمومی کشور تعیین می‌گردد. در بند ب این تبصره تاکید شده که مدت اجرای آزمایشی قانون مالیات بر ارزش افزوده تا پایان سال ۹۴ تمدید می‌شود.

همچنین در بند ج دولت تاکید کرده شرط تسلیم اظهارنامه مالیاتی برای برخوردای از تسهیلات موضوع ماده ۱۰۱ قانون مالیات‌های مستقیم مصوب سال ۶۶ و تبصره ۲ ماده ۱۱۹ قانون برنامه پنجم توسعه برای صاحبان مشاغل وسائط نقلیه، املاک و منبع ارث برای عملکرد سال‌های ۹۰ تا ۹۴ الزامی نیست.

تراز عملیاتی بودجه سال آینده که از آن به عنوان کسری بودجه آشکار نام برده می‌شود، بیش از ۴۶ هزار میلیارد تومان است

دولت در بند ط این تبصره در توضیح چرایی افزایش ۲ درصدی مالیات بر ارزش افزوده در سال جاری آورده است که در سال ۹۴ علاوه بر افزایش قانونی نرخ مالیات بر ارزش افزوده یک واحد درصد بعنوان مالیات سلامت به نرخ مالیات بر ارزش افزوده سهم دولت اضافه و همزمان با دریافت مستقیما به ردیف درآمدی ۱۱۰۵۱۲ واریز می‌شود.

افزایش بودجه وزارتخانه‌ها

همچنین بررسی و تطبیق لایحه بودجه سال ۹۳ با لایحه بودجه سال ۹۴ نشان می‌دهد که روحانی، بودجه همه ۱۸ وزارتخانه دولت را افزایش داده است.

بین افزایش بودجه پیشنهادی وزارتخانه‌ها، وزارتخانه‌های بهداشت و ورزش و جوانان بهترتیب با ۷۰. ۸ و ۵۳. ۵ درصد افزایش در صدر لیست وزارتخانه‌هایی هستند که بیشترین افزایش بودجه پیشنهادی را داشته‌اند.

همچنین، وزارتخانه‌های علوم و کشاورزی بهترتیب با ۷. ۷ و ۹. ۱ درصد افزایش بودجه پیشنهادی، کمترین افزایش بودجه بین وزارتخانه‌ها را دارند.

2

این افزایش بودجه در حالی صورت گرفته که سه روز پیش «حسین راغفر»، اقتصاد‌دان و استاد دانشگاه درخصوص مسئله تخصیص متوازن منابع در بودجه ۹۴ و مشکلات پیش پای آن به ایلنا گفت: «عدم توازنی که طی سال‌های متمادی در کشور شکل گرفته، باعث شده که بعضی مناطق به دلیل سرمایه‌گذاری‌های نامتوازن، مناطق برخوردارتری نسبت به سایر مناطق کشور باشند. این برخورداری توجیه سرمایه‌گذاری‌های بعدی را نیز فراهم می‌کند؛ اگر این مسئله را نسبت به مناطق توسعه نیافته تعریف کنیم، این توسعه یافتگی به تنهایی توجیهی برای سرمایه‌گذاری‌های بیشتر است، به دلیل اینکه زیرساخت‌های مناسب‌تری در این مناطق شکل گرفته است».

«دکتر حسین راغفر»: در بعضی موارد دولت‌مردان به دلیل منافع شخصی و گروهی بودجه‌های بیش‌تری را به وزارت‌خانه‌های پرنفوذ و ثروتمند اختصاص می‌دهند

وی در ادامه افزود: «به این دلیل که بعضی از گروه‌های داخل کشور، قدرت بسیاری دارند و نیز از واردات متنفع هستند. بنابراین ممکن است که منابع آزاد شده را به جای استفاده در تولید، به سمت واردات اجناس هدایت کنند. بنابراین منافع برخی گروه‌های خاص، مسئله‌ای بسیار حقیقی است، زیرا بسیاری از تصمیم‌گیری‌های بودجه‌ای در سال گذشته هم متاسفانه براساس ملاحظات و فشارهای سیاسی تنظیم شد».

این استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا اظهار داشت: «به طور مثال بعضی از نماینده‌های مجلس به یک وزارت‌خانه فشار وارد کرده‌اند که در شهر و استان خود باید سرمایه‌گذاری صورت گیرد در غیر این صورت وزیر را استیضاح می‌کنند، متاسفانه وزرا هم به این فشار‌ها تن داده‌اند. به همین دلیل ملاحظه می‌شود که بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های ما به هیچ عنوان منطقی نبوده است. در بعضی موارد هم خود دولتمردان به دلیل منافع شخصی و گروهی خود بودجه‌های بیشتری را به وزارت‌خانه‌های پرنفوذ و ثروتمند اختصاص می‌دهند و یا اینکه ملاحظات آن‌ها را بیشتر در نظر می‌گیرند.»

دکتر راغفر در پایان خاطرنشان کرد: «این مسئله به دلیل بافت فاسدی است که در نظام اداری ما وجود داشته و دارد. لازم به ذکر است که «شیوه بودجه‌ریزی» در ایران، فرصت را برای سؤ استفاده‌های شخصی، سیاسی و جناحی فراهم کرده است».

مطالب مرتبط

رویای بی‌سرانجام مسکن مهر

 

«ویدیو / اعتصاب کارگران کارخانه ای‌ج‌ف ترکیه»

$
0
0

بهرنگ زندی / رادیو کوچه

 

بیست و دو کارگر کارخانه تولیدی ای ج ف(icf) در اسکی‌شهیر ترکیه از تاریخ پنجم آگوست به مدت ١٢٠ روز هست که در اعتصاب هستند.

از تاریخ ۵ آگوست امسال با اخراج ٢ کارگر از کارخانه تولیدی ای ج ف(icf) یکی از طولانی‌ترین اعتصابات کارگری در ترکیه رقم خورد. کارخانه ای ج ف(icf) که تولیدکننده‌ی اجاق گاز ولوازم آشپزخانه است، کارخانه‌ای با ۴٠ سال سابقه‌ی تولید هم‌اکنون دارای ١٧٧ کارگر(زن و مرد) است و در ۵ کیلومتری اسکی‌شهیر (جاده آنکارا) قرار دارد.

به گزارش «رادیو کوچه» از ترکیه کارگران اعتصابی‌کننده کارخانه ای ج ف(icf)  گفتند: «کارفرما ما را به خاطر عضویت در سندیکای سراسری کارگران انقلابی ترکیه (DISK) اخراج کرده است».

Click here to view the embedded video.

«بایرام کاواک» رییس محلی سندیکای فلزکاران اسکی‌شهیر به «رادیو کوچه» گفت: « ۵ آگوست وقتی که دو کارگر این کارخانه از مینی‌بوسی که هر روز صبح آن‌ها را به محل کارشان می‌برد پیاده شدند، قبل از اینکه به رختکن بروند و برای کار آماده شوند، احکام اخراج خود را از کارگزینی این کارخانه دریافت کردند. انگیزه کارفرما از اخراج این کارگران که عذرشان را در همان صبح ۵ آگوست خواست از روز اول برای دیگر کارگران این کارخانه مشخص نبود، اما با چادر زدن کارگران رو به روی کارخانه و برافراشته کردن پرچم سندیکای سراسری کارگران انقلابی ترکیه(DISK)  دیگر بر هیچ‌کس پوشیده نبود که این کارگران به خاطر عضویت در سندیکا اخراج شده‌اند.»

1

بایرام کاواک در ادامه افزود:«در روز ۶ آگوست با اضافه شدن ١۵ کارگر دیگر به این اعتصاب و تحصن در مقابل درب کارخانه زمانی که این تعداد از کارگران به حکم اخراج این ٢ کارگر اعتراض کردند، پوشیدن کاور قرمز و کلاه سندیکا برای کارفرما قابل تحمل نبود و حکم اخراج این ١۵ کارگر را که آن‌ها هم عضو(DISK)  بودند صادر کرد و بدیت نرتیب تعداد متحصنین به ١٧ نفر رسید. اما این پایان ماجرا نبود. رییس این کارخانه به شناسایی اعضای این سندیکا در کارخانه پرداخت و موفق شد که ۵ نفر دیگر از اعضای(DISK)  را در این کارخانه شناسایی کند و حکم اخراج آن‌ها را صادر کند.»

2

با شروع اعتصاب این کارگران تمامی آن‌ها که علاوه بر عضویت در دیسک به عضویت اتحادیه سراسری فلزکاران درآمده بودند مورد حمایت اسن سدیکا نیز قرار گرفتند. سندیکای سراسری فلزکاران توانسته است در طول این ۴ ماه اعتصاب از این کارگران و از محل صندوقی که خود این کارگران در دوران عضویت‌شان پر می‌کردند،  پشتیبانی کند.

3

خواست این کارگران هر روز از طرف بایرام کاواک رییس محلی سندیکای فلزکاران اسکی‌شهیر به رسانه‌ها و نیز به رییس کارخانه و کارفرما اعلام می‌شود.  خواست اول کارگران متحصن بازگشت به کار است که به خاطر عضویت‌شان در سندیکا اخراج شدند. و خواست آخر آن‌ها نیز به رسمیت شناختن سندیکای سراسری فلزکاران از طرف رییس کارخانه است.

4

هیچ‌کدام از این دو خواسته تا این لحظه از طرف رییس کارخانه به رسمیت شناخته نشده است.

مطالب مرتبط

تشکل سراسری کارگری از حرف تا واقعیت

«ادامه سفرم بعد از ترک سوئد در آلمان خواهد بود»

$
0
0

محمد تاجران / رادیو کوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/20141205_tajeran_no1481.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

با سلام این قسمت صد و چهل و هشتم مجموعه جهانگرد است که من از گوتنبرگ تقدیمتان می‌کنم، در واقع آخرین نقطه‌ای است که من در کشور سوئد خواهم بود و سفر من در سوئد به پایان می‌رسد و از اینجا فکر می‌کنم با کشتی به آلمان خواهم رفت….

 برنامه‌های قبلی این مجموعه را از اینجا دنبال کنید

20141205_tajeran_no148-(18)

20141205_tajeran_no148-(17)

20141205_tajeran_no148-(16)

20141205_tajeran_no148-(15)

20141205_tajeran_no148-(14)

20141205_tajeran_no148-(13)

20141205_tajeran_no148-(12)

20141205_tajeran_no148-(11)

20141205_tajeran_no148-(10)

20141205_tajeran_no148-(9)

20141205_tajeran_no148-(8)

20141205_tajeran_no148-(7)

20141205_tajeran_no148-(6)

20141205_tajeran_no148-(5)

20141205_tajeran_no148-(4)

20141205_tajeran_no148-(3)

20141205_tajeran_no148-(2)

20141205_tajeran_no148-(1)

«دیوید بووی مردی که دنیا را فروخت»

$
0
0

شادیار عمرانی – بهرنگ زندی / رادیو کوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/2014-12-07-signal60-shadyarbehrang-bowie01-.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

ئه! صدای پدر میاد

دیوید رابرت جونز

رابرت جونز کیه دیگه؟ بووی

خب اسم اصلیش اینه

دیوید بووی

خواننده

آهنگساز

نوازنده‌ی چندین ساز

تنظیم کننده آهنگ

تهیه کننده آلبوم

یادت رفت بگی

چی؟

هنرپیشه

پس بگو که نقاش هم هست

1

راک

آرت راک

گلام راک

پاپ راک

اکسپریمنتال راک

سایکدلیک فولک

سول راک

فانک راک

هارد راک

نئوکلاسیست

بگو پدر راک

یه سوپرستار

نه، از اون بالاتر. بهش میگن مگاستار

مدل لباسهاش عجیبه

خب شاید چون بخشی از موسیقیش و اجراش با سکس و انقلاب سکس درآمیخته، می‌خواد گرایش بایسکشوال بودنشو نشون بده

4

نه لزومن، اما بدش نمیاد کراس درسینگ کنه، یعنی لباس جنس مخالف بپوشه،

نپوشیده که، پوشیده مثل فردی مرکوری؟

چرا پوشیده اما نه شبیه فردی مرکوری، ولی شاید اولین راک استار بوده که آرایش کرده

با موهای قرمز

هر روز یه مدله موهاش

دیوید بووی باید پیشتاز باشه در همه چیز

اون هم نه سردرگم و هر چی هر کی

می‌دونه چی کار می‌کنه، مو لای درز تابوشکنی‌هاش نمیره، هر کاری می‌کنه دلیلی تئوریک و قابل دفاع پشتش داره

باز هم انگلستان

این بار قلبش، لندن

از یه خونواده‌ی کارگری

از بچگی یه تیزهوش با استعداد بود

بابا! از هشت سالگی خونده

از اولش هم سر سازش نداشت، می‌خواست انقلاب کنه، نافرمانی کنه

سال ١٩۶٢

اسمش را گذاشت کانرَدز

2

یه چیزی شبیه کامرادز؟ رفیق؟

یا یه چیزی مثل کان رادیکال یعنی مخالفان رادیکال

همه‌اش پونزده سالش بود اون موقع

بعد مدرسه رفت سیم‌کش شد

پاپ استاری که کارگری می‌کرد

رفت توی گروه کینگ بیز

لایزا جین را خوند. اما خیلی موفق نبود.

بووی از کینگ بیز اومد بیرون،

رفت تو گروه منیش بویز

من به آن احمق قبطه می‌خورم را خوند،

بدتر از لایزا جین این هم موفق نبود. از منیش بویز هم اومد بیرون

می‌گفت من می‌خواستم میک جگرشون بشم اما اون‌ها قابلیتشو نداشتند

راهنمایی من را بپذیر اولین آهنگی بود که ساخت و بعد هم از گروه جدا شد.

رفت توی گروه lower third  عصر بلوز بود و اعتراض بلوزی که به شدت تحت تاثیر گروه اعتراضی The Who بود.

رفته بود توی خط موزیک ماد، همون گروه سابکالچرهای ضدفرهنگ انگلیس که مدرنیسم را در موسیقی جاز آورده بودند. این نوع موسیقی اعتراضی که گرایش‌های به شدت چپ داشت از انگلستان به سرعت به کالیفرنیای جنوبی، ونکوور و تورنتو هم رفته بود. جوونها همه دنبالش بودند، موهاشونو مادی می‌زدند، سوار اسکوتر می‌شدند و هر کاری می‌کردند که بر فرهنگ بورژوایی غالب بر موسیقی غلبه کنند. ضدفرهنگ ماد، دست‌آورد جنگ سرد بود در قلب سرمایه‌داری و قوی‌ترین گرایش ضدفرهنگ در غرب تا به امروز بوده. که بر تمام هنرها، معماری و ادبیات مدرن تاثیر عمیق گذاشت.

بووی توی این فرهنگ آهنگ تو عادت داری ترک کنی را خوند. اما باز موفقیتی را که توقع داشت کسب نکرد.

خسته نشد؟

3

چرا. خوندن را ول کرد. رفت در تئاتر سَدلِرز ولز به فراگیری پانتومیم

چه حیف

برگشت، نمی‌تونست ول کنه. رفت توی گروه the Buzz، و گروه جوخه‌های ضد شورش riot squads،

اسمش را هم عوض کرد گذاشت بووی

فایده نداشت، آلبوم خودش را باید بیرون می‌داد

اولین آلبوم – دیوید بووی

ما مردان گرسنه‌ایم، اعتراضی رادیکال بود در بحبوحه‌ی اعتراضات گسترده‌ی اواخر دهه‌ی شصت

به همه چیز معترض بود از فقر تا قانون سقط جنین

این آلبوم بعدتر تبدیل به یک مرجع برای سبک فولک راک شد.

و جولای ١٩۶٩بلاخره بووی با دومین آلبوم با نام خودش درخشید

تاثیر باب دیلان را در موسیقی بووی می‌شد به خوبی دید.

اما این آلبوم پروگرسیو راک را به دنیا عرضه می‌کرد

ننشین فقط ۴۴ ثانیه بود . ۴۴ ثانیه که گویی می‌خواهد حرفی بزند و نمی‌تواند

تا space oddity  که ملهم از فیلم اودیسه فضایی استنلی کوپریک بود

آهنگ نشُسته و تا حد کمی مبهوت

و شاهکار این مجموعه یعنی کمیته‌ی جوجه قو که داستان مردی است که به انقلابیون کمک می‌کند تا درهایی که بر روی آن‌ها بسته است باز شود اما در آخر تنها می‌ماند.

من خواهم کشت به خاطر مبارزه برای آنکه حق، حق شود. ما می‌توانیم تو را مجبور کنیم که آزاد شوی.

گرچه در آخر آهنگ به فردای پس از انقلاب بدبین است

یک سال بعد را با آلبومی شروع کرد که نه تنها خودش را جهانی کرد بلکه خیلی از خوانندگان بعد از خود را که آهنگ‌های این آلبوم را خواندند به سینه‌ی تاریخ راک چسباند، مثل نیرو انا

آلبوم مردی که دنیا را فروخت

آغاز هارد راک و هوی متال از حنجره‌ی بووی

که برای جنگ ویتنام خوند

5

و آهنگ اون دختر از سرما منو می‌لرزونه که برای اولین‌بار گرایش جنسی خودش را در نقد روابط جنسی حاکم دگرجنس‌گراها مطرح کرد.

سال ١٩٧١ را با یکی از بهترین آلبوم‌های قرن آغاز کرد، آلبومی که مجله‌ی تایم حتا پس از گذشت چهار دهه آن را در راس ١٠٠ آلبوم برتر قرن قرار داد. Hunky Dory

این آلبوم مجموعه‌ای از موسیقی گلام راک و درام بود. با تمی سینمادراماتیک.

حتا عکس کاور این آلبوم که کار مارلین دیتریش بود چهره‌ای دراماتیک از بووی را تصویر می‌کرد که زیبایی‌های زنانه‌ی معصومی داشت.

و این سبک را آرت راک نامیدند.

این آلبوم یک هدیه‌ی زیبا بود به باب دیلان، اندی وارهول و کویین بچ بود

و با شعری ملهم از نیچه در آهنگ آه! ای چیزهای زیبا!

و تغییرات که شِکوه‌های بووی بود از تغییرات دائم

و سال ٧٢ با آلبوم پرهیاهوی ظهور و سقوط زیگی استارداست و عنکبوت‌های مریخی

جدا از تمرکز بر ناهنجاری‌های اجتماعی به شدت بر روابط جنسی استوار بود

این‌جا بود که شک همه در مورد بایسکشوال بودن بووی به یقین تبدیل شد

جنجالی کرد این آلبوم

داستان یک ستاره راک دوجنس‌گرا بود که از مریخ می‌اومد

Starman با اون اجرای بی‌نظیر دراماتیکش با عنکبوت‌ها روی صحنه

و باز بووی و دل‌بستگی او به استنلی کوبریک و پرتقال کوکی اش که موجب خلق شهر زنان سافریج (جنبش حق رای زنان بریتانیا) شد

با آلبوم علاءالدین سالم سبک جدیدی را این بار به آمریکا برد، جاز آوانگارد

همان سال به فرانسه رفت و آلبوم Pin Ups  یا عکسهای آویزان را جمع آوری کرد

مجموعه‌ای از آهنگ‌های محبوبش که گروه‌ها و خواننده‌های مطرح آن روز خوانده بودند با کمی اسانس آرانژمان بووی

عکس روی جلد که تصویری برهنه از بووی و هنرپیشه معروف فرانسوی، توییگی بود شد صفحه‌ی اول مجله‌ی ووگ.

تا این‌جا بووی تونسته بود راک را با ادبیات نمایشی به خوبی بیامیزه.

تا این‌که سال بعد رفت سراغ ١٩٨۴ جورج اورول

و آلبوم سگ‌های الماس

آهنگ شورشی شورشی تبدیل شد به سرود گلام راک آرتیست‌ها

اما با این آهنگ بووی از گلام راک که خودش بنیان‌گذارش بود خداحافظی کرد

شعر این آهنگ هم شورشی بود و از ترانس سکشوال‌ها می‌گفت؛ بووی واقعن دل و جگر داشت، هنوز خیلی‌ها ندارند

کل این آلبوم شورشی بود از هرج و مرج شهری تا کودکان کار، از معشوق‌های نهیلیست تا انقلاب پانکی

و افسانه آینده که منهتن پس از آخرالزمان را تصویر می‌کند به عنوان شهر گرسنگی Future Legend

دیگه بووی خواه ناخواه داره وارد سیاست می‌شه، داره به پاچه‌ی دنیای امروز و دیروز و فردا می‌پیچه

نه به این خاطر که جامعه می‌طلبه، بلکه دیگه درد شخصیشه، خودش با پوست و خون و استخون حسش می‌کنه

بووی همیشه خودش بوده و تمام کارهاش هم رفلکس دنیای خودش

مثل شاعرا

مثل رقصنده‌ها

مثل نقاش‌ها

مثل آهنگ‌سازها

سال ٧۵ میره آمریکا، قاطی سالن‌های رقص محلی سیاه‌پوستان،

6

با سبکی نو

بهش گفت پلاستیک سول

و آلبوم فوق‌العاده موفق آمریکایی‌های جوان

آمریکایی‌های جوان نقد نیکسون بود در سرکوب سیاه‌پوستان

حالا بعد از عمری تلاش برای باب دیلان شدن و میک جاگر شدن با جان لنون رابطه گرفت

و آهنگ شهرت را خوند

و بوووووووووووووووووم در تمام چارت‌ها و بیلبوردها اول شد.

و سال ٧۶ درخشان‌ترین آلبوم بووی «ایستگاه به ایستگاه» دنیا را به شعف آورد.

با این آلبوم بووی فریاد می‌زد که نگاه‌های مذهبی متناقضی پیدا کرده، یه سری به آیین قابالای یهودیت زده، یه نیم نگاه به بودیسم داره و غرق در نیچه شده.

البته یه مدت بودیست شد

اما آخر کار آتئیست شد

خودش می‌گفت از این‌که بهش می‌گند «کمی تا قسمتی» آتئیست‌ه متنفره، به هیچ وجه باور نداره یک نیروی فرابشری دنیا را خلق و اداره می‌کنه و این باور مال احمق‌هاست، اما رسوم مذهبی به عنوان نمادهای فرهنگی براش جذاب‌اند.

یه سال بعد آلبوم LOW   را بیرون داد

بنگ؛ دیگه بهتر از این نمی‌شد. خیلی از زمان خودش جلوتر بود

دیوار گریان، در مورد دیوار برلین بود، اوج هنر مینیمالیستیش را به همراه برایان اینو در اون به کار برد

این دیوار برلین را ول‌کن نبود همون سال آلبوم قهرمانان را داد که معروف‌ترین آهنگ بووی همین قهرمانان شد، دو معشوق که در دو سوی دیوار برلین از هم دور افتاده‌اند.

مسافر یا lodger  در سال ٧٩ نتیجه‌ی گشت و گذار بووی در موسیقی شرقی بود

از عربستان تا آفریقا

و تلفیقش با سبک نیو ویو، که فرزند مسلم بووی بود

یِساسین فیوژن ریگِی و موسیقی ترکی بود

توی اون بحبوحه‌ی شلوغی‌های سال ٧٩ این آلبوم ضدآمریکایی چندان به مزاج منتقدان غربی خوش نیومد.

 مطالب مرتبط

استونز چپ، بیتلز راست

«شرح مختصری از وضعیت غذایی زندانیان رجایی شهر کرج است»

$
0
0

میترا پورشجری / مقاله وارده / رادیو کوچه

 

 

شبه‌غذای نا‌کافی و تکراری و «قطع کامل لبنیات و گوشت» از وعده‌های غذایی زندان رجایی شهر کرج

کیفیت غذای زندانیان روز به روز بی‌محتواتر شده و به وضعیت «هشدار» رسیده است.

قطع کامل «سبزیجات و میوه» در سه سال گذشته و قطع کامل «لبنیات و گوشت» در دو ماه اخیر نمود روشنی است بر نقض ماده ٩١ آئین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌ھا و اقدامات تامینی و تربیتی کشور که در آن آمده است، حداقل برنامه غذایی عبارت است از: نان و پنیر و چای برای صبحانه و نھار یا شام، سبزیجات تازه یا خشک، برنج، سیب زمینی، پیاز، حبوبات، انواع لبنیات، تخم مرغ و میوه.

انبار سازمان زندان‌ها پر از کالاهای دست چندم کارخانجات، سویای دامی یا‌‌ همان تفاله سویا به جای گوشت، چای درجه سه دورریز کارخانجات، مواد بهداشتی برگشتی و بسیار ارزان، برنج خردشده و مخلوط درجه سه و مواردی از این قبیل است

انبار سازمان زندان‌ها پر از کالاهای دست چندم کارخانجات، سویای دامی یا‌‌ همان تفاله سویا به جای گوشت، چای درجه سه دورریز کارخانجات، مواد بهداشتی برگشتی و بسیار ارزان، برنج خردشده و مخلوط درجه سه و مواردی از این قبیل است و شبه‌غذای تکراری، غیربهداشتی، ناسالم و بی‌کیفیتی که با روغن درجه سه جامد بی‌نام و نشان تهیه می‌شود هر هفته بصورت برنامه‌ریزی شده و بدون تنوع به زندانیان محروم از حقوق و امنیت غذایی به اجبار داده می‌شود و نگرفتن غذا توسط زندانی تخلف محسوب شده و مجازات انفرادی دارد.

آشپز‌ها از بین زندانیان واحد کارگری و جهاد انتخاب می‌شوند وهیچ تبحری در پخت و کنترل کیفیت غذا ندارند و غالبن شرایط بهداشتی را نیز رعایت نمی‌کنند زیرا هیچ نظارتی برکار آن‌ها صورت نمی‌گیرد.

sosk

نمونه‌ای از غذای زندان

غذا‌ها اکثرن نپخته، شفته، خام یا نیم‌پز، بدطعم یا شور و آبکی هستند و به مقدار کافی و سیر کننده نمی‌باشد، اکثرن شام زندانیان تنها شامل پخت نیم‌پز یک نوع از حبوبات (مثل عدس یا لوبیا) است که هر دو روز یک بار تکرار می‌شود. غالبن نیز حتا آن چند گرم عدسی و لوبیا هم در دیگ‌های پر از آبی که دیگ غذا نامیده می‌شوند پیدا نمی‌شود و زندانیان در اثر همین شبه غذا‌ها دچار سوء تغذیه می‌شوند و اکثر زندانیان این وعده قضایی را روانه سطل اشغال می‌کنند.

آشپزخانه زندان‌ها همیشه کثیف، بی‌امکانات، در شرایط غیربهداشتی، پر از جانوران و حشرات موذی مانند موش و سوسک و با دیوار و سقف‌هایی قدیمی، کثیف سیاه و در حال ریزش است که بخاطر همین نیز در غذای زندانیان بار‌ها فضله موش، سوسک، مورچه، حشرات گوناگون، سنگ، زنبور، شیشه، درب پلاستیکی بطری و حتا پنبه آغشته به خون و بتادین پیدا می‌شود و همیشه این موارد حداقل در یک بند از بندهای زندان یافت می‌شوند اما به خاطر عدم رسیدگی بعد از گزارش زندانیان، دیگر گزارش هم داده نمی‌شوند و مسئولان زندان همگان را دعوت به فراموشی می‌کنند.

در غذای زندانیان بار‌ها فضله موش، سوسک، مورچه، حشرات گوناگون، سنگ، زنبور، شیشه، درب پلاستیکی بطری و حتا پنبه آغشته به خون و بتادین پیدا می‌شود

یک نوع نان بدبخت، خمیر همراه با جوش شیرین و بی‌کیفیت با آرد ناکامل و بدون سبوس در نانوایی زندان‌ها پخت می‌شود در حالی که مسئولان زندان‌ها و کادر اداری از غذا و نان جداگانه با کیفیت که از بیت‌المال تهیه می‌شود استفاده می‌کنند.

جیره ماهانه هر زندانی در زندان رجایی شهر کرج بدینگونه ارائه شده است: برنج ماهانه نفری ٣/۶٠٠ کیلوگرم/ سیب زمینی ٢/۵٠٠ کیلو گرم/ پیاز ۸۰۰ گرم/ روغن ۸۰۰/ بادمجان۸۰۰ گرم/ رب ۵۰۰ گرم/ نمک ۱۵۰ گرم/ لوبیا ۷۰ گرم/ نخود ۷۰ گرم/ لپه ۶۰ گرم/ مرغ ۳۶۰ گرم/ گوشت قرمز ۳۰۰/ کتلت گیاهی ۴۸۰ گرم/ ماکارونی ۵۰۰ گرم/ سبزی قرمه سبزی ۴۰۰ گرم/ رشته آشی

تنها راه گریز از مصرف این‌گونه وعده‌های غذایی، روی آوردن به فروشگاه زندان و خرید شخصی مواد غذایی مکمل و لازم است که در آن‌جا نیز زندانیان با اجناس بنجل و فاقد کیفیت روبرو می‌شوند و باید آن‌ها را تا ۲یا ۳ برابر قیمت اصلی بازار خریداری کنند و این در شرایطی است که اکثر زندانیان رجایی شهر کرج را زندانیان تبعیدی و نان‌آور خانواده تشکیل می‌دهند که پرداخت هزینه‌های اضافی آن‌هم برای ابتدایی‌ترین نیاز یک زندانی، تحمل رنجی مضاعف و طاقت‌فرسا را سبب شده است.

«تسخیرشدگان خشونت و جویبار خون»

$
0
0

مازیار شکوری گیل چالان / مقاله وارده / رادیو کوچه

 

ریشه‌های خشونت و فحاشی کجاست؟ به گمانی می‌توان مدعی شد یکی از مباحث مطروحه در حوزه علوم انسانی پاسخ به علل و چرایی و ریشه یابی برای پاسخ به چنین پرسشی می‌باشد. خشونت در اشکال و عرصه‌هایی چند بروز می‌نماید. روان‌شناسان و جامعه‌شناسان پاسخ‌هایی متفاوت به علل و چرایی بروز چنین رفتاری داده‌اند. فحاشی می‌تواند یکی از انواع خشونت باشد که تحت عنوان خشونت کلامی از آن نام برد. اصولا خشونت زمانی رویش می‌کند که شخص بکار برنده آن به عنوان ابزاری از این روش در جهت بروز حالت و خواسته درونی خود در بیرون بکار می‌گیرد. این ابزار می‌تواند به عنوان عملی باز دارنده، تهدید کننده، تحقیر کننده و به دیگر گونه‌ها تجلی نماید.

خشونت فردی:

از دید روان‌شناسان خشونت می‌تواند زمانی به کار گرفته شود که شخص زیر فشار شدید اجبار طرف مقابل قرار گرفته و برای برون رفت از زیر چنین فشاری دست به خشونت می‌برد. بنا بر این در چنین موردی خشونت می‌تواند به عنوان عکس العمل و واکنشی دفاعی قلمداد شود. البته نباید پنهان بماند که خشونت در به عنوان عکس العمل در برابر جبر همیشه در مقام دفاع مشروع نبوده و بعضا در اعتراض به رویه‌ای مشروع بروز می‌کند. مسلم در چنین مواردی منافع نامشروع برای شخص بکار برنده خشونت می‌تواند علتی باشد در جهت عکس العمل خشونت آمیز. همچنین خشونت می‌تواند به عنوان ابزاری در مقام عمل بکار گرفته شود که همواره یا ایجاد سلطه و یا تداوم سلطه را بر طرف مقابل رسمیت بخشد.

khoshonat..

خشونت می‌تواند ابزاری در جهت تهدید طرف مقابل چه به گونه عمل و چه عکس العمل بکار گرفته شود. در این صورت این ابزار می‌تواند به عنوان اهرم بازدارنده اقدام نماید. خشونت می‌تواند جهت نمایش برتری بر طرف مقابل به گونه تحقیر به کار گرفته شود. همچنین عمل خشونت آمیز می‌تواند به عنوان پوشش نهادن بر احساس ضعفی باشد که به کار برنده آن سعی دارد که بدین طریق بر ضعف خود در برابر دیگران سرپوش نهاده و از دیگر سو خود را اقناع نماید.

خشونت دولت مدنی:

آنچه روان‌شناسان در تبیین علل خشونت بدان توجه داشته‌اند کاربرد آن در حوزه افراد بوده است. اما جامعه‌شناسان به زوایای دیگری از کاربرد خشونت در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و مذهبی و قومی می‌پردازند. اینکه ریشه‌های خشونت در محدوده‌های مختلف حیات اجتماعی کجاست در حیطه نظر جامعه‌شناسان می‌باشد. خشونت در حوزه‌های اجتماعی می‌تواند به گونه‌های مختلف مورد شرح واقع شود. در این حوزه هم می‌توان علل بکار بستن خشونت را متفاوت دانسته و گونه‌های برشمرده شده خشونت فردی را به خشونت‌های جمعی در حوزه جامعه‌شناسی تسری داد. به گونه مثال دولت به عنوان حاکم و در بهترین شکل آن دولت بر خاسته از جامعه مدنی به عنوان روح جامعه می‌تواند با تصویب قوانین و برخی مجازات‌ها در جهت تهدید برخی شهروندان در جهت بازداری از بزه و خشونت بر آید. از این جهت است که ماکس وبر در اثر خود با عنوان «سیاست و دانشمند» از خشونت در چارچوب ساختار حقوقی به ابزاری مشروع جهت بازدارندگی نام می‌برد. ویا به نظر «مارکس» خشونت ریشه در تضاد طبقاتی داشته و ذات لاینفک جوامع سرمایه داری بوده و از حس مالکیت بر می‌خیزد. اما آنچه این قلم بر آن است تا به اجمال بدان پرداخته و از آن یادی نماید خشونت در حوزه سیاست می‌باشد که از سوی جریان سیاسی حاکم بر جامعه و یا گروه‌های متضاد و معارض با حاکمیت بکار می‌رود.

خشونت حکومت تمامیت‌خواه و خشونت اقلیت‌ها:

مسلم در حوزه کنش و واکنش سیاسی نیز می‌توان به خشونت مشروع و خشونت نا‌مشروع اشاره داشت. خشونت‌های مشروع را می‌باید به خشونت‌هایی تلقی داد که به گفته ماکس وبر از سوی دولت مدنی جهت بازدارندگی از خشونت‌های نا‌مشروع سر می‌زند. و یا از سوی گروه‌های سیاسی و اجتماعی در برابر خشونت نا‌مشروع بکار گرفته شده از سوی قدرت حاکمه تمامیت خواه.

balochstan

در این موارد اگر به عنوان قاعده و اصل به علل خشونت ننگریم فی حد امکان می‌باید بر این باشیم که تعارض حقوق با منافع می‌تواند بروز و ظهور خشونت را در پی داشته باشد و یا حتی در دو سوی معادله تعارض منافع مفروض باشد. اما آنچه در جامعه و سیاست در ایران کنونی به چشم می‌آید ظهور روزمره خشونت به انحا گوناگون می‌باشد. این خشونت‌ها بعضا به عنوان تدافع و واکنش به تجاوز هیئت حاکمه جمهوری اسلامی از سوی اقلیت‌های قومی و مذهبی رخ می‌دهد. واکنش‌های سالیان اخیر اقلیت اهل سنت ایران در مرز‌های شرقی را می‌توان در این حوزه مورد بررسی قرار داد. مسلم تحقیری که از سوی حاکمیت در این موارد بر اقلیت‌ها می‌رود می‌تواند خشونت‌های فیزیکی همانند ترور، آدم ربایی و از این دست خشونت‌ها و همچنین خشونت‌های کلامی را در فضای مجازی در تقابل با حاکمیت در بر داشته باشد. مسلم در چنین مواردی اقلیت مورد تجاوز واقع شده جهت ابراز بقای هویتی و برجسته نمودن موجودیت خود در برابر حاکمیت در برابر دید نظاره گران دست به چنین واکنش‌های خشونت باری می‌زند تا احساس حقارت تحمیل شده را به گونه‌ای مرهم نهاده و در مقام تهدید حاکمیت متجاوز بر آید. در این موارد اقلیت مورد تجاوز از خشونت به عنوان عکس العمل بهره می‌برد. اما از دیگر سو حاکمان دولت تمامیت خواه از خشونت به عنوان ابزاری نه فقط عکس العملی بلکه، بیشتر عملی سود می‌جویند. نمونه‌های این دست خشونت‌ها از سوی لایه‌های مختلف قدرت در جمهوری اسلامی بسیار دیده می‌شود.

خشونت کلامی جمهوری اسلامی:

گفتگوی اخیر مسیح علینژاد خبرنگار ساکن در خارج از مرزهای حاکمیت جمهوری اسلامی با حجه الاسلام احمد خاتمی می‌تواند نمونه‌ای از همین خشونت‌ها باشد. احمد خاتمی علنا با بکار گیری خشونت کلامی خبر نگار خارج نشین را ضد انقلاب خوانده و عنوان می‌دارد خارج از محدوده شمول بشر قرار دارد. همچنین است خشونت‌های کلامی رهبر جمهوری اسلامی خطاب به مخالفان سیاسی خود.

khatami_ahmad_091

رهبر جمهوری اسلامی در سالیان قبل مخالفان خود را به اصطلاح «میکروب» سیاسی ملقب نموده بود. خشونت کلامی بیش از پیش از تریبون‌های رسمی نمازهای جمعه به استماع شهروندان می‌رسد. حبس خانگی رهبران جنبش سبز در فقدان محکمه قضایی و فقدان هر گونه دفاعی از نمونه‌های برجسته خشونت عریان حاکمیت می‌باشد.

حکم دروغین ارتداد و خشونت:

صدور احکام ارتداد و اجرای احکام دروغین مهدور الدمی مخالفان به بهانه‌هایی چند مصادیقی بارز از اعمال خشونت می‌باشند. فتوای حرمت معامله با شهروندان بهایی از سوی رهبر جمهوری اسلامی و همچنین بیانات اخیر امام جمعه رفسنجان برای بیرون راندن شهروندان بهایی از خانه و کاشانه همه و همه دلالت بر خشونت‌های حکومتی نا‌مشروع دارند.

اهداف خشونت حاکم:

آنچه در قاموس جمهوری اسلامی خشونت را به عنوان سیره و سنت حاکمیت برنشانده تا همواره حاکمیت از احمد خاتمی و خامنه‌ای به خشونت کلامی تا خشونت فیزیکی شکنجه، زندان و اعدام روی آورند را می‌توان در وجوه مختلف خشونت با نیات مختلف منقسم نمود. خشونت‌های کلامی و فیزیکی هم جهت تهدید طیف‌های مخالف بکار گرفته شده و می‌شود تا عامل بازدارنده‌ای در برابر اعتراضات حقوقمند آن‌ها باشد. این خشونت‌ها همواره با نیاتی همچون القای قدرت و سلطه حاکمیت تمامیت خواه جهت سرپوش نهادن به ضعف‌های ساختار حاکم قدرت انجام می‌پذیرد، همچون اعدام‌های چند هزار نفری زندانیان سیاسی در بند در سال شصت و هفت که جهت سرپوش نهادن به ضعف ایجاد شده به سبب پذیرش جبرگونه قطعنامه پانصد و نود و هشت شورای امنیت بوده. خشونت‌های کلامی و غیر کلامی جمهوری اسلامی و محروم نمودن جریان‌های مختلف از انتخاب شدن و انتخاب کردن و محرومیت غیر قانونی از برخی حقوق شهروندی نه تنها جهت بازداری از اقدامات آن‌ها بلکه، در مواردی چند جهت تحقیر شخصیت‌ها و جریان‌های غیر خودی بوده و می‌باشد.

ریشه اصلی خشونت حاکم:

اما ریشه اصلی و بهانه‌های حکومتی برای اعمال خشونت چیست؟

shalagh1

آنچه را تجربه نشان می‌دهد تقابل و تزاحم منافع حاکمیت با حقوق جریان‌های مختلف سیاسی و اجتماعی علت قرار می‌گیرد تا همواره حاکمیتی همچون جمهوری اسلامی در جهت رجحان منافع خود بر حقوق غیر خودی‌ها جامعه را به خودی و خودی منقسم و همواره دیدگاه تضادی را دنبال و قاعده تقسیم به دو را جاری و هر غیر خودی را محذوف نماید. در این قرارگاه است که ایدئولوژی کاذب به عنوان هویت در تسخیر حاکمیت قرار گرفته تا به بهانه این هویت و هویت سازی‌ها از احمد خاتمی تا علی خامنه‌ای با کاربرد خشونت کلامی دیگران را ضد انقلاب و غیر انسان بخوانند و اعلام حرمت معامله با شروندان بهایی و هزاران هزار از این دست خشونت‌ها به حذف لایه‌های مختلف مخالفان و به عبارتی غیر خودی‌ها منافع خود را تحکیم و تعمیق بخشد. مسلم این چنین حکومت‌هایی تسخیر شدگان خشونت می‌باشند که بقای خود را بر جویبارهای خون بنا نهاده‌اند.

این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است.

مطالب دیگر این نویسنده در رادیو کوچه را از اینجا دنبال کنید


«صادق لاریجانی: خبر فساد ۱۲هزار میلیاردی سیاه‌نمایی است»

$
0
0

شهرزاد کریمی / رادیوکوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/20141208_roozane-43_shahrzad.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

صادق لارریجانی٬ رییس قوه قضاییه اعلام فساد ۱۲ هزار میلیارد تومانی از سوی دولت «حسن روحانی» را سیاه‌نمایی دانست و از برخورد‌های سیاسی دولت یازدهم با فساد انتقاد کرد.

آقای لاریجانی بی‌آن‌که به نام وزیر اقتصاد اشاره کند گفته برخی در اعلام این فساد سبقت گرفته‌اند تا توانایی خود را نشان دهند. وی درباره این پرونده توضیح داده که پولی خورده نشده و فساد با اختلاس فرق دارد و نباید تمام فساد‌ها را به گردن دولت قبلی انداخت.

رییس قوه قضائیه خود را از منتقدان دولت «محمود احمدی‌نژاد» معرفی کرده و افزوده هزینه این انتقاد‌ها را نیز داده و در حال حاضر حرف‌هایی می‌شوند که دور از انصاف است.

این اظهارات لاریجانی در واکنش به خبر «علی طیب‌نیا»، وزیر اقتصاد درباره کشف یک فساد مالی به ارزش ۱۲ هزار میلیارد تومان در ایران بیان شده است.

larijani

امروز هم‌چنین در برنامه روزانه با کوچه خواهیم داشت:

پس از کشف یکی از دروازه‌های‌ «کاخ فیروزی» واقع در ۳ کیلومتری تخت‌جمشید، باستان‌شناسان به راز آجرهایی پی بردند که تصویر حیوان افسانه‌ای «موشخوشو» روی آن‌ها نقش بسته بود.

مدیرعامل پرسپولیس بازداشت شده و نمی‌تواند با وثیقه از زندان بیرون بیاید. او مدعی است که به خاطر ماجراهای گذشته مدیریتی، والیبالیست‌ها و کشتی‌گیران و اسپانسر گذشته زندانی شده.

در نخستین کنگره بین‌الملی سرطان‌های دستگاه گوارش در ایران، «محمد اسماعیل اکبری»، رییس این کنگره، سرطان معده را شایع‌ترین سرطان در بین مردان ایرانی عنوان کرده و خواستار انجام «اقدامات عملی و اجرایی زیادی برای پیش‌گیری از سرطان‌های دستگاه گوارش» شده است.

«اوباما»: نژادپرستی در جامعه آمریکا ریشه دوانده است

«بووی دنیا را به آتش خواهد کشید»

$
0
0

شادیار عمرانی – بهرنگ زندی / رادیو کوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/2014-12-09-signal61-shadyarbehrang-bowie2.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

بووی دهه‌ی ٨٠ را خوب شروع کرد،

این بار با هیولاهای ترسناک Scary Monsters (and Super Creeps)

با اون لهجه‌ی غلیظ کاکنی زن را در عصر کالاشدگی تصویر می‌کرد

خاکستر به خاکستر Ashes to Ashes

قبلش اسمش یه چیز دیگه بود

مردمی که به طلا تبدیل شده‌اند

از یک شعر کودکانه گرفته شده بود

ویدئوی این آهنگ یکی از پرخرج‌ترین ویدئو‌های دهه‌ی ٨٠بود و بهترین موزیک ویدئوی دهه‌ی ٨٠شناخته شد

1

خب حالا بیاید برقصیم

Let’s Dance

اولش هم رقصیدیم آخه

این مشهورترین آهنگ بووی ه.

استیوی رِی توی این آلبوم گیتارشو می‌زنه

حالا دیگه نوبت بلوز راک بود که امتحان کنه

آلبوم امشب کار ضعیفی بود

بهترین آهنگش که با تینا ترنر هم اجرا کرد همین امشب بود که چنگی به دل نمی‌زد

بووی توقع‌ها را از خودش بالا برده بود

سال ٨٧ بووی و خلوتش در سوییس آلبوم موفق هرگز ناامیدم نکن را خلق کرد

دوباره رفته بود سراغ راک اند رول

تمام اروپا را گرفت

2

Day-In Day-Out باز انگشت می‌گذاشت روی توزیع ناعادلانه ثروت در آمریکا و فقری که گریبان مادران جوان و کودکان گرسنه را گرفته و راهی جز دزدی از فروشگاه‌ها و تن‌فروشی باقی نگذاشته. از قلب کاخ سفید و نوزاد سر راهی روی پله‌های اون شروع می‌کرد.

دیگه رفت تا سال ٩٣

و ازدواج دومش

که خیلی هم عاشقانه بود

با ایمان عبدالمجید

به خاطر این ازدواج یه آلبوم داد بیرون، کراوات سیاه صدای سفید با ریتم جدیدی از بلوز راک

اون هم وسط شورش لس آنجلس این یه عروسی شورشی بود

خییییییییییییییییییییییییییییلی هم موفق شد.

همون سال یه آلبوم داد بیرون که روی خط داغ راه می‌رفت، آلبوم بودای حومه‌شهر یا Buddha of Suburbia  برای یه سریال تلویزیونی که از بی بی سی ٢ پخش می‌شد. از آهنگ سکس و کلیساش گرفته تا همکاریش با لنی کراویتس همه‌اش جنجالی بود.

بیییییییییییییییرون، آلبوم منحصر به فردی بود یه آلبوم مفهومی که حول سرکوب هنر، سانسور نامحسوس و پدیده‌ی جنایت هنر از دید دولت می‌پرداخت.

هر قطعه از این آلبوم یک شخصیت داستانی داشت و کل قطعات روی هم معنی آلبوم را کامل می‌کرد.

3

کی همچین کاری می‌کنه؟

دیوید بووی، اون خودش را در هنر خلاصه کرده. هنری که به خودش و تمام پایه‌های فردی و اجتماعی‌اش متعهد است

 

سال ٩٧ دیگه وضعش خوب شده بود، نه تنها تهیه کننده‌ی آلبوم‌های خودش شد بلکه آلبوم‌های دیگران را هم تهیه می‌کرد.

آلبوم earthling  چنان موفق شد که یک ستاره‌ی بزرگ در هالیوود براش به ارمغان آورد.

اینجا دیگه رسمن بووی اعلام کرد که آتئیسته. مثل آهنگ مرد متحرک

توی آهنگ من از آمریکایی‌ها می‌ترسم از دنیای آمریکاییزه شده با استانداردهای مرگ‌بار سرمایه‌داری وحشت داشت و می‌گفت خدا، آمریکایی است.

بووی باید در همه چیز پیشتازی می‌کرد، سال ١٩٩٩ اولین آلبوم قابل دانلود از اینترنت را منتشر کرد: ساعت‌ها

و سبک سایبر سانگ را پایه گذاشت

و اما بووی هزاره‌ی سوم اگر نبود موسیقی این هزاره هم مرده بود. هزاره‌ای که با یازده سپتامبر ٢٠٠١ برای کشتاری جهانی آماده می‌شد.

آلبوم بت‌پرست از مرگ بشریت و جهان می‌گفت.

Slow Burn برایش جوایز بسیاری آورد در حالی که سوزان ترین آهنگ معترض این آلبوم بود.

بووی بعد از فروپاشی بلوک شرق خشمگینه.

وقتی سال ٢٠٠٣ آلبوم «واقعیت» را سرآسیمه ساخت گفت دو دهه است که مردم دنیا دیگه واقعیت را نمی‌بینند انگار که گمان می‌کنند عصر پسافلسفه فرا رسیده است، آن‌ها نمی‌خواهند دانشی بیاموزند و فقط وقایع را تحلیل تخیلی می‌کنند، و این وضع را شرایط سیاسی رقم زده است.

چند تا رو امتحان کن، چند تا بخر

اما این بار زیادی خلاف جریان حرکت کرده بود، در تور این آلبوم در اسلو یکی از شرکت کنندگان در کنسرت آب‌نبات چوبی به چشم بووی پرتاب کرد. این اولین بار نبود که طی یکی دو سال اخیر بهش سو قصد می‌شد. یک هفته بعد سکته کرد و مجبور به آنژیوپلاستیک شد

4

و بعد ده سالی سکوت کرد و تنها در مراسم‌های تجلیلش شرکت می‌کرد

تا سال ٢٠١٣ و شصت و ششمین سال تولدش

به استرالیا رفت و آلبوم روز بعد را منتشر کرد آن هم بعد از دو سال تهیه‌اش یواشکی.

این آلبوم یک بمب دوباره بود در موسیقی راک

و تمام آهنگ‌هاش بدون استثنا سیاسی و اجتماعی بود

بووی در ۶۶ سالگی باز اومده که فرزندان جدیدی را به موسیقی دنیا تقدیم کنه

هنر را در نهایتش ببره

و صدای انسانیتی باشه که هر روز چندین بار می‌میره

بووی هیچ‌وقت ادعای سیاسی بودن یا چپ بودن نکرد

بووی  فقط خودشه

خود واقعی

خودی که نمی‌تونه چشم‌هاش را ببنده

او واقعن مردی است که دنیا را فروخت

مطالب مرتبط

دیوید بووی مردی که دنیا را فروخت

«رونمایی از فسادهای مالی جدید در ایران»

$
0
0

مسیب سروندی – الهام رحیم‌زاده / رادیو کوچه

 

با یکی دیگر از سری برنامه‌های استاتوس هم‌راه شما خواهیم بود و در این برنامه خبری خواهیم داشت که در آن پرده‌برداری شده است از فسادهای مالی جدیدی در ایران و موضوع برنامه این هفته نیز همین خبر می‌باشد و از شما می‌خواهیم که برای ما بنویسید دلیل انواع فساد مالی در ایران چیست.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/20141209-status-34-mosayeb-sarvandi.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

خبرتنوری

«از فروش ٢ میلیارد سهام تا زمین ٢۶٠ میلیاردی» 

رییس سازمان بازرسی کل کشور با افشای چند پرونده بزرگ فساد در کشور گفت: در یکی از پرونده‌ها یک شرکت اقدام به عرضه 2 میلیارد سهام کرده است.

به گزارش مهر، «ناصر سراج» عصر دوشنبه در همایش ملی مبارزه با فساد در مورد برخی پرونده‌های بزرگ در سازمان بازرسی کل کشور گفت: با توجه به عدم محدودیت در عرضه سهام و عدم نظارت سازمان بورس، یک شرکت سهامی خاص توانسته سهام صد تومانی خود را به ٢ میلیارد سهام به فروش برساند و امروز قیمت سهام این شرکت به برکت تبلیغات یک هزار میلیارد تومانی در صدا‌و‌سیما به هر سهم یازده هزار تومان افزایش دهد.

وی افزود: چون شرکت سهامی خاص بوده قیمت‌گذاری سهام با سهام‌داران است و هزینه تبلیغات را هم جزو سرمایه خود می‌داند و حالا که ٩ شرکت سهامی عام را به عنوان شرکت فرعی زیر‌نظر خود قرار داده، برند خود را به مبلغ هزار میلیارد تومان به فروش گذاشته است.

saraj

رییس سازمان بازرسی کل کشور هم‌چنین از پرونده دیگری خبر داد که در آن به عنوان سرمایه‌گذاری در منطقه ویژه اقتصادی اقدام به واگذاری زمین برای فعالیت پارک آبی، شهرک توریستی و آمفی‌تاتر کرده‌اند که متراژ این زمین حدود صد و بیست و چهار هکتار است. حالا این زمینی که متری ده هزار تومان بوده را می‌خواهند متری هزار و پانصد تومان بفروشند که این شرکت گفته به جای آن، جدول‌کشی خیابان را برای منطقه انجام می‌دهم که نوعی تهاتر است در حالی‌که همین زمین متری دویست و ده هزار تومان در حال خرید و فروش است. (یعنی قیمت زمین حدود دویست و شصت میلیارد تومان می‌شود)

سراج گفت: در پرونده دیگری در یکی از استان‌ها اراضی گسترده‌ای از منابع ملی به دست سود‌جویان افتاده و حالا در حال فروش به خود دستگاه‌های دولتی و بخش خصوصی هستند که تمام این پرونده‌ها در سازمان بازرسی در حال بررسی است.

رییس سازمان بازرسی کل کشور به سفر خود به چین اشاره کرد و گفت: در این کشور کنگره‌ای با جمعیت 3 هزار نماینده وجود دارد که صد و بیست و پنج منتخب کنگره بیست و پنج نفر را انتخاب کرده و از میان بیست و پنج نفر 7 نفر به عنوان سکاندار حکومت چین انتخاب می‌شوند. مسوول بازرسی و نظارت چین می‌گفت: به تازگی معاون کمیسیون نظامی چین را دستگیر کرده‌ایم که در خانه‌اش ده کامیون اسکناس به وزن یک تن پیدا کردیم که هم‌راه وی یک وزیر و شهردار هم دستگیر شده‌اند. در این پرونده چین هیچ‌گونه اغماضی صورت نمی‌گیرد و به قول آنها تحملشان در فساد به صفر رسیده است.

سوتی هفته

«درخواست طلاق به خاطر قد کوتاه مرد»

زن جوان به خاطر کوتاه بودن قد شوهرش به دادگاه خانواده مراجعه کرد و درخواست طلاق داد.

به گزارش جام جم، چندی پیش زنی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد. این زن در خصوص علت آن به قاضی گفت: ٨ ماه است که با «پوریا» ازدواج کرده‌ام. از همان روز اولی که پوریا را دیدم متوجه شدم که قدش از من کوتاه‌تر است ولی آن زمان فکر نمی‌کردم که این مشکل بزرگی باشد و بخواهد مرا تا این حد عذاب بدهد.

وی افزود: وقتی با پوریا در خیابان راه می‌رفتم متوجه می‌شدم که قدش از من کوتاه‌تر است و حتا اوایل کمی از این موضوع ناراحت شدم ولی وقتی بیشتر با پوریا و خانواده‌اش آشنا شدم متوجه شدم که او از یک خانواده بسیار خوبی است و خودش پسر خوب و با‌اخلاقی به نظر می‌رسید. برای همین اصلن به اختلاف قدمان فکر نکردم و به او جواب مثبت دادم.

talagh

زن جوان گفت: ولی از همان شب عروسی ناگهان این اختلاف قد تو ذقم خورد. روز جشن من مجبور شدم کفش بدون پاشنه بپوشم تا تقریبن هم‌قد پوریا به نظر برسم. آن روز خیلی ناراحت بودم و حتا از ازدواج با پوریا پشیمان هم شدم.

وی افزود: رفته رفته این موضوع برایم به یک کابوس بزرگ تبدیل شد. تا جایی‌که سعی می‌کردم اصلن با پوریا جایی نروم و کمتر در انظار عمومی دیده شویم. من با این مشکل نمی‌توانم کنار بیایم و می‌دانم که بعدها حتمن با مشکل بزرگ‌تری مواجه می‌شویم. خود پوریا هم موضوع را فهمیده و می‌داند که من به خاطر قد کوتاهش خجالت می‌کشم و دوست ندارم جایی با او بروم. برای همین تصمیم گرفته‌ام به دادگاه خانواده مراجعه کنم درخواست طلاق بدهم.

با پایان حرف‌های این زن، قاضی عموزادی احضاریه‌ای برای شوهرش فرستاد تا در جلسه بعدی وی نیز در دادگاه حاضر شود.

حوادث

«حبس ابد برای زنی که همسایه‌اش را پخت»

زن آمریکایی متهم به طبخ جسد مثله‌شده همسایه‌اش به حبس ابد محکوم شد.

به گزارش ایسنا، طبق گزارش پلیس ایالتی آمریکا، «آنجلا استولت» متهم ۴٢ ساله به دلیل مسایل مالی با همسایه خود درگیر شده و پس از به قتل رساندن و مثله کردن جسد او، اقدام به پختن اعضای بدنش کرده است. این زن ابتدا ضرباتی را به چشمان مقتول وارد کرده و سپس او را به کمک طناب خفه کرده است. سپس برای مخفی نگه داشتن این جنایت بخش‌هایی از بدن او را پخته است. اما از آن‌جا که قادر نبوده تمام جسد را از بین ببرد مجبور شد آن را داخل چند کیسه ریخته و در قسمت‌های مختلف اطراف محل زندگی‌اش در فلوریدا رها کند.

22

مقامات قضایی فلوریدا معتقدند این زن با استفاده از اره آهن‌بُر، اقدام به مثله کردن جسد کرده و قصد داشته با پختن جسد قربانی، شواهد این جنایت را از بین ببرد.

این زن پس از آن‌که به جنایت خود اعتراف کرد و پس از گذراندن روند قضایی به حبس ابد محکوم شد.

یادی از تاریخ

«تاریخ بشر از اول نوشته می‌شود»

یک مطالعه علمی تازه ادعا می‌کند که نقشی از خطوط زیگزاگ روی فسیل در یک صدف اندونزی ممکن است قدیمی‌ترین نمونه کنده‌کاری توسط اجداد انسان باشد.

بر اساس مطالعه تازه این نقش حداقل چهار‌صد و سی هزار سال قدمت دارد بنابراین فقط می‌تواند کار گونه منقرض شده هومو ارکتوس باشد. قدیمی‌ترین نقش‌هایی که تا پیش از این از اجداد انسان کشف شده بود حدود صد و سی هزار سال قدمت داشت.

به گفته کارشناسان اگر صحت این یافته که در نشریه نیچر چاپ شده تایید شود ممکن است بازبینی اساسی چگونگی تحول فرهنگ انسانی را لازم بیاورد.

«استفان مونرو» از محققان این مطالعه به بی بی سی گفت این یافته می‌تواند موجب بازنویسی تاریخ انسان شود. او که در دانشگاه ملی استرالیا تحقیق می‌کند گفت:‌ این اولین بار است که ما شواهدی از این نوع رفتار در هومو ارکتوس یافته‌ایم.

در دهه ۱۸۹۰ «یوجین دوبوی» دانشمند هلندی صدها فسیل پوسته صدف را حفاری و جمع‌آوری کرد و بعد در جعبه‌هایی در شهر لیدن هلند انبار کرد.

33

در ماه مه ۲۰۰۷، آقای مونرو که در حال تحقیق برای رساله دکترا بود از آنها عکس‌های دیجیتال گرفت. این کنده‌کاری‌ها با چشم عادی راحت دیده نمی‌شد اما در عکس‌ها خیلی واضح دیده می‌شد.

او می‌گوید: با دیدن آن علایم فورن به خودم گفتم که این‌ها حاصل دست انسان است، هیچ توضیح دیگری وجود ندارد.

بعد گروهی از دانشمندان برای تعیین تاریخ پوسته‌ها و بررسی این‌که آیا کنده‌کاری‌ها به قدمت صدف‌ها هستند یا نه مشغول به کار شدند.

آنها دریافتند که کنده‌کاری‌ها پیش از آن‌که صدف‌ها فسیل شود ایجاد شده بود، یعنی از پانصد و چهل هزار تا چهار صد و سی هزار سال قبل زمانی‌که هنوز صدف‌ها تازه بودند.

آقای مونرو گفت که این کشف می‌تواند موید نظریه‌هایی باشد دایر بر مهارت قابل توجه هومو ارکتوس‌ها با دست و توان بیشتر فکری آنها از آن‌چه تاکنون تصور می‌شد.

او گفت: ما شاهد این نوع رفتار چه در هنر یا بیان نمادها هستیم و آن را خاص خودمان می‌دانیم. با این یافته شاید بتوانیم بگوییم که حتمن تفاوت‌هایی میان ما و هومو ارکتوس وجود دارد. اما آنها بیش از آن‌چه تاکنون تصور می‌کردیم شبیه ما هستند.

معلوم نیست که این خط و نشان نوعی اثر هنری است یا کاربرد دیگری داشته. بعضی کارشناسان نسبت به این تحقیق ابراز تردید کرده‌اند.

«جان شی» از دانشگاه استونی بروک در نیویورک به شبکه رادیو ان پی آر گفت که تا صدها هزار سال و تا شعاع هزاران هزار کیلومتری چیزی شبیه به این کشف نشده.

او گفت: اگر این نماد رفتاری هومو ارکتوس باشد، در آن صورت این تنها شاهد به دست آمده از گونه‌ای است که برای یک و نیم میلیون سال در سه قاره می‌زیست.

استاتوس

موضوع این هفته برنامه استاتوس باز‌می‌گردد به آیتم خبر تنوری و همان‌طور که در ابتدا برایتان نوشتیم از شما می‌خواهیم تا استاتوس‌هایی را در فیس‌بوک و یا وب‌سایت کوچه بنویسید که شما دلیل چنین اتفاقاتی را در ایران چه می‌دانید؟

مطالب مرتبط

طلبه‌های چینی در راه ایران

«مصاحبه با یک اسیر داعش که قصد عملیات انتحاری داشت»

$
0
0

گزارش / رادیو کوچه

ترجمه: علی‌اصغر فریدی – منبع: وب‌سایت روداو

 

حاجی اسم مستعار برای یک داعشی کرد است که ١٩ سال سن دارد، او اهل اقلیم کردستان است و با یک کامیون پر از مواد منفجره، از سعدیه به طرف کلار در اقلیم کردستان فرستاده می‌شود تا در یک عملیات انتحاری در یکی از ایست و بازرسی‌های آسایش (دستگاه امنیتی اقلیم کردستان) خود و اتومبیلش را منفجر کند اما این کار را به انجام نمی‌رساند و همان روز از سوی آسایش دستگیر می‌شود.

این جوان به همراه یکی از دوستانش از طریق فیس‌بوک با داعش ارتباط برقرار می‌کند و ابتدا به کرکوک و سپس به از طریق مخمور به موصل منتقل می‌شود، بدون این‌که در هیچ یک از پست‌های بازرسی از وی پرسیده شود که به کجا می‌رود. وی اکنون در بازداشت آسایش است، شبکه خبری روداو با وی مصاحبه‌ای انجام داده که به شرح زیر است:

hajidaesh

چطور با داعش ارتباط گرفتی؟

از طریق فیس‌بوک.

فیس‌بوک دارید؟

نه از طریق فیس‌بوک یکی از دوستانم.

دوستت هم اهل همین منطقه  است؟

بله.

با این دوستت چطور آشنا شدی؟

از طریق مسجد.

در مسجد هر دو شاگرد یک ملا بودید یا اتفاقی همدیگر را شناختید؟

همسایه بودیم، از قبل همدیگر را می‌شناختیم، اما در مسجد بیشتر با هم آشنا شدیم.

در مسجد بیشتر در مورد چه موضوعاتی با هم صحبت می‌کزدید؟

صحبت جهاد می‌کردیم.

جهاد یعنی چه؟

یعنی این‌که حکم قرآن با جهاد به انجام می‌رسد.

برای من جهاد این است که دست مستمندی را بگیرم، برای تو جهاد چه معنی دارد؟

جهاد دیگری هم هست و جهاد قتال هم داریم.

جهاد قتال چیست؟

همانی است که پیامبر انجام داده.

پیامبر در مقابل چه کسانی انجام داده؟

کسانی که احکام قرآن را به جا نمی‌آوردند.

تو گفتی از طریق فیس‌بوک دوستت، با داعش ارتباط گرفتی، چطور ارتباط برقرار کردید؟

من از فیس‌بوک چیزی نمی‌دانستم، اما دوستم بلد بود. از طریق فیس‌بوک راه‌مان را پیدا کردیم و رفتیم به آنجا.

چطور راه را پیدا کردید؟

از طریق یک شماره تلفن، و بعد هم از طریق قاچاق.

شماره تلفن چه کسی؟

یک شخص عرب بود.

شماره تلفن کدام کشور بود؟

شماره تلفن عراق بود.

به شما گفت کجا بیایید؟

گفت که بیاییم کرکوک.

چطور اطمینان کردید که آن شخص عرب داعشی است؟

او از طریق فیس‌بوک افراد را جذب می‌کرد.

به همراه دوستت رفتید؟

بله.

دوستت نگفت که کجا می‌روید؟

گفت می‌رویم به دولت اسلامی، ما ٢۶ روز بعد از تصرف موصل رفتیم.

خبر تصرف موصل را از کجا شنیدی؟

از تلویزیون.

چه احساسی داشتی وقتی دولت اسلامی در موصل اعلام شد؟

دوست داشتم احکام قران اجرا شود.

فکر می‌کنی دولت اسلامی احکام قرآن را اجرا می‌کند؟

بله.

هنوز هم همین‌طور فکر می‌کنی؟

حکم قران را اجرا می‌کند. اما الان نمی‌دانم چون شش روز است که من اینجا هستم.

وقتی به کرکوک رسیدی چه اتفاقی افتاد؟

آن‌جا یک مرد عرب را ملاقات کردیم که سنش هم زیاد بالا نبود، هم‌سن تو بود، اما لاغر بود مثل تو چاق نبود.

آن شخص کردی هم می‌دانست؟

خیر.

پس تو چطور باهاش حرف زدی؟

دوستم عربی می‌دانست، او باهاش حرف زد.

و بعد چی شد؟

بعدش اتومبیل سیاهی در کرکوک آمد دنبالمان و ما را برد.

شما را کجا برد؟

برد موصل.

در مسیر رفتن به موصل به بازرسی نیروهای پیشمرگ برخورد نکردین؟

چرا، اما نپرسیدن که کجا می‌رویم. آن شخصی هم که در کرکوک ما را تحویل گرفت تا نزدیکی موصل همراهمان آمد و از آنجا دوباره برگشت. سپس یک اتومبیل نقره‌ای رنگ مدل جدید دنبالمان آمد و ما را تحویل گرفت.

او هم عرب بود؟

بله.

چطور از شما استقبال کرد؟

دو طرف صورتمان را بوسید و مقداری پول به مرد عرب کرکوکی داد و بعد رفتیم.

به یاد داری از کدام مسیر به موصل رفتین؟

از داخل مخمور.

وقتی به موصل رسیدین شما را به کجا بردند؟

ما را به قصر صدام بردند.

چه کسانی آنجا بودند؟

١۴ نفر آنجا بودن که بیشترشان عرب بودند، ٢ نفر هم خارجی بودن.

با آنها حرف زدین؟

دوستم با آنها حرف زد.

هنگام رفتن به موصل نترسیدین که در مسیر رفتن دستگیر شوید؟

نخیر.

اگر پیشمرگه‌ها در مسیر رفتن به موصل می‌گرفتند چی می‌گفتی؟

می‌گفتم کرد هستم

اما در دین اسلام آیا درست است که تو دروغ بگویی؟

دیگه آدم گاهی اوقات مجبور می‌شود.

شب اول در قصر صدام خوابیدین، روز بعد چکار کردین؟

در قصر باغ بزرگی بود که آنجا می‌گشتیم.

چند روز آنجا ماندید؟

٣ روز و چهار شب.

آنجا به‌غیر از شما کرد دیگری هم بود؟

آخرین روز که آنجا بودیم یک کرد را دیدیم، شخصی بود به نام ابوبکر.

ابوبکر کارش چه بود؟

نمی‌دانم فقط آنجا بود.

ابوبکر چی گفت به شما؟

به ما گفت که کجا خواهیم رفت. به من گفت که تو را می‌فرسیم به سعدیه.

ابوبکر اهل کجا بود؟ کردی بادینی حرف می‌زد یا سورانی؟

نمی‌دانم اهل کجا بود اما مثل ما (کردی سورانی) صحبت می‌کرد.

قیافه‌ ابوبکر چه شکلی بود؟

ریش بلندی داشت، سر و ریشش مشکی بود اما تک و توک موهاش سفید شده بود.

وقتی ابوبکر را دیدی، فکر نکردی که تو هم دیگه نمی‌توانی موهایت را کوتاه کنی؟

من الان نزدیک به یک سال می‌شود که ریشم را با تیغ نمی‌زنم، بلکه فقط کوتاهش می‌کنم.

چرا؟

چون بلند کردن موی سر سنت است و تراشیدن ریش حرام.

از کجا می‌دانی که حرام است؟

در حدیث آمده و من در کتابی آن را خواندم.

کدام کتاب؟

صحیح مسلم.

آن کتاب چه چیز دیگری هم داشت که تو را تحت تاثیر قرار داد؟

نشانه‌های آخر دنیا.

آن نشانه‌ها چه چیزهایی هستند؟

زنان دو سر.

تو زن دو سر دیدی؟

بله. آن زن‌هایی که موهایشان را از پشت می‌بندن مثل کوهان شتر.

از نشانه‌های دیگر چی بود که در آن کتاب آمده بود؟

پیش‌بینی جنگ سوریه، این‌که مردها زیر ابرو برمی‌دارند، زنا و بی‌اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر در این کتاب پیش‌بینی شده است.

فکر می‌کنی در کردستان بی‌اخلاقی جنسی زیاد است؟

بله.

تا حالا خودت دیدی؟

خیر.

پس چطور می‌گویید زیاد است؟

این را می‌دانم که خیلی‌ها دچار زنا شده‌اند.

ابوبکر به تو گفت که می‌برمت برای سعدیه، آیا نگفت که به چه منظوری تو را به سعدیه می‌برد؟

گفت آنجا آموزش هست و اتومبیل برای انفجار، من هم گفتم باشه.

تو فکر می‌کردی که ازت بخواهند که جودت را منفجر کنی؟

نه من فکر می‌کردم که باید اتومبیل را به نقطه‌ای ببرم و منفجرش کنم.

بعد از کاخ صدام چه‌کار کردید؟

بعد از آن رفتیم به خانه شخص عربی در موصل که یک اتومبیل هایلوکس داشت. سپس آن شخص من را به یک نفر دیگری در نزدیکی صلاح‌الدین تحویل داد، که او نیز هایلوکس داشت.

شخص دیگری هم همراهت بود؟

نه من تنها بودم.

پس دوستت چه شد؟

او را به تل‌عفر فرستادند.

چطور از هم جدا شدید؟

مشکلی نداشتم، چون من به خاطر او نرفته بودم.

در صلاح‌الدین چه کاری انجام می‌دادید؟

با یک نفر دیگر رفتم که هایلوکس تک کابین داشت. رفتیم به یک خانه متروکه در صلاح الدین.

احتمال داشت خانه یک کرد مسلمان باشد؟

نه خانه یک شیعه بود.

مگر شیعه‌ها مسلمان نیستند؟

نه مسلمان نیستند.

پس چی هستند؟

کافرند.

آیا در قرآن آمده است که آن‌ها کافرند؟

مشرک و کافرند. به امام علی و حسن متوسل می‌شوند. به قبرش سجده می‌برند. به جای حج به طواف قبر امام حسن می‌روند.

قصد داشتید که به موصل بروید و شیعه بکشید؟

رفته بودیم کافر بکشیم.

در صلاح الدین چه‌کار کردید و چند روز در آن‌جا بودی؟

دو روز در آنجا بودیم. اون پسره روزها می‌آمد پیش من و شب هم می‌رفت.

تو تا آن موقع نزدیک یک هفته بود از خانه دور بودی، دلت برای مادرت تنگ نمی‌شد؟

همان اولین روز بهش زنگ زدم.

مادرت بهت چی گفت؟

هیچی، فقط گریه می‌کرد و می‌گفت برگرد. من هم گفتم باشه، ولی دلش را شکستم و برنگشتم.

الان که بهش فکر می‌کنی احساس نمی‌کنی نسبت به مادرت بی‌عاطفه بودی؟

هزاران نفر در فلسطین، در زندان‌های یهودی‌ها، از مادرانشان دور هستند. خواهران و مادرانشان در سوریه و برمه کشته می‌شوند، با اره آنها را قطعه قطعه می‌کنند. ما برای رهایی آن مسلمانان رفته بودیم.

در روستای شما با مسلمانان این‌گونه که می‌گویی رفتار می‌کردند؟

نخیر.

پس چرا رفتی؟

از پیامبر حدیث داریم که می‌گویید همه مسلمانان خواهر و برادر هستند.

پس از دو روز در صلاح‌الدین چه اتفاقی روی داد؟

از آن خانه رفتیم و من را تحویل راننده عربی دادند، که اتومبیلش ٢ تن بار داشت، مدت زیادی در جاده‌های خاکی و آسفالت رانندگی کردیم، تا این‌که به یک رودخانه رسیدیم، سپس با یک قایق که دو نفر در آن بودند از آن عبور کردیم. به طرف اتومبیل قرمز رنگی رفتیم، هر سه نفرمان سوار شدیم، مدت زیادی رفتیم تا به سعدیه رسیدیم.

کسی در سعدیه بود؟

مردم عادی و غیرنظامی خیلی کم بودند.

هیچ کردی آنجا بود؟

نمیدانم.

کسانی که آنجا بودند، عراقی بودند؟

بله، اما من همه شهر را نگشتم.

موبایل داشتی؟

نخیر از همان ابتدا موبایل نداشتم.

پس با موبایل چه کسی با مادرت صحبت کردی؟

با موبایل دوستم.

چرا موبایل نداشتی؟

من از اول هم موبایل نداشتم.

چرا؟

چون‌که هیچ دوستی نداشتم.

بعد در سعدیه چه اتفاقی افتاد؟

رفتیم به خانه‌ای و مدتی در آنجا ماندم تا اتومبیلی را برایم آماده کردند.

در سعدیه اتومبیلی را برایت آماده کردند، برای انفجار؟ چە اتومبیلی بود؟

یک اتومبیل شاسی بلند بود.

چی بهت گفتن؟

گفتن برو در فلان جا منفجرش کن.

چطور فهمیدی تو که عربی بلد نیستی؟

یک نفر کرد به نام رحمان آنجا بود.

رحمان یا عبدالرحمن؟

هم به اسم رحمان صدایش می‌کردند، هم عبدالرحمان.

چه حرف‌هایی با هم می‌زدید؟

از جهاد برایم می‌گفت.

چطور از جهاد صحبت می‌کردید، در حالی که تو هنوز نتوانسته‌ای مرا قانع کنی که به جهاد بروم؟

خوب من هم بلد نیستم، من درس شریعت را نخوانده‌ام، اما در قرآن و فرموده (حدیث) آمده، همه چی در قرآن روشن شده. حتا بحث دستشویی رفتن هم(در قران و احادیث) آمده.

چه کسی قرآن را برایت تفسیر کرده؟

به ملاها گوش می‌دادم، همان‌هایی که صدایشان از تلویزیون‌ها پخش می‌شد.

یعنی تو از طریق تلویزیون فهمیدی که باید جهاد قتال بکنی؟

بله.

عبدالرحمان به تو گفت که اون اتومبیل را می‌بری و منفجر می‌کنی، محل انفجار را هم بهت گفت؟

بله، یکی از ایست و بازرسی‌های آسایش (دستگاه امنیتی اقلیم کردستان).

کسانی که در ایست و بازرسی بودند، کرد بودند و مسلمان سنی، به این فکر نکردی که من چگونه باید یک کرد مسلمان سنی را بکشم؟

نخیر.

آنجا برایت اسم مستعار انتخاب کردند؟

بله.

چه اسمی؟

حاجی. خودم خواستم که این اسم را برایم انتخاب کنند.

چند روز در سعدیه ماندی؟

حدود چهار ماه.

زن داری؟

نخیر.

آنجا زن هم بود؟

بله خانواده بودند.

آنجا جهاد نکاح هم بود؟

نخیر.

در بیرون هم زن می‌دیدید؟

بله، اما فقط چشمشان معلوم بود.

اگر انفجاری بشود و شیعه‌ای کشته شود به باور تو در آن دنیا به جهنم خواهد رفت؟

اون خودش آن راه را انتخاب کرد، دو راه وجود دارد راه شیطان و راه رحمان.

بهتر نیست راه راستی را بهش نشان بدهی به جای آنکه او را بکشی؟

خودش می‌داند اما راه اشتباه را انتخاب کرده.

اون ماشین شاسی بلندی که قرار بود در ایست و بازرسی منفجرش کنی کجا بود؟ آیا در سعدیه بود؟

نخیر آن طرف آب بود.

خودت راننده آن اتومبیل بودی؟

نخیر شخص دیگری رانندگی می‌کرد که عرب بود.

چکار کردید؟

یک روز صبح زود راه افتادیم، مدت زیادی رفتیم تا به روستایی رسیدیم، کمی آنجا ایستادیم و دوباره راه افتادیم تا محل خلوتی رسیدیم، اما کمی بعد صدای هواپیما آمد که اتومبیل‌ها را از هم دور کردیم. پس از آن مرد ریشویی آمد و به ما گفت که چگونه دکمه‌ها را فشار بدهیم. توی اتومبیل دوتا دکمه بود، اگر یکی از آن‌ها از کار می‌افتاد دومی را فشار می‌دادیم، همچنین یک سیمکارت را به آن چسپانده بودند که بتوانند آن را از راه دور منفجر کنند.

پس تو چیزی به همراهت نداشتی؟

چرا، من هم یک کمربند انفجاری را به خودم بسته بودم.

چطور توانستی تصمیم بگیری که خودت را منفجر کنی؟

والله نمی‌دانم.

قانعت کردند، یا خودت تصمیم گرفتی؟

خودم تصمیم گرفتم.

وقتی تصمیم گرفتی خودت را منفجر کنی، به مادر و خانواده‌ات فکر نکردی؟

نخیر.

پس از آن‌که جلیقه انفجاری را پوشیدی، دو اتومبیل دیگر هم همراهت بودند، آن‌ها هم باهات آمدند یا برگشتند؟

پس از طی مسافتی، کسی که بهم آموزش داده بود رفت.

وقتی که راه افتادی عکسی ازت نگرفتن؟

آره، گرفتن.

چه کسی ازت عکس گرفت؟

کسی که بهم آموزش داده بود در ویدیویی حرف زد، من هم در آن ویدیو بودم، کلاهی بر سرم کشیده بودم، از آن کلاه‌هایی که فقط چشم آدم معلوم است.

آن‌جا صحنه سر بریدن هم دیدید؟

بله آن‌جا صحنه سر بریدن هم دیدیم، آن‌ها روی مموری کارت آورده بودند و خودشان تماشا می‌کردند.

دلت برای آن‌هایی که سرشان را می‌بریدند نمی‌سوخت؟

نخیر.

مطمئنی که دلت برایشان نمی‌سوخت؟

(پس از مدتی سکوت) نه.

وقتی دیدی که سر مردم را می‌برند، پشیمان نشدی که به دولت اسلامی پیوسته‌ای؟

نخیر.

سوار ماشین شاسی بلند شدی و جلیقه انفجاری را پوشیدی، پس از آن چه اتفاقی افتاد؟

وقتی راه افتادیم یک موبایل بهم دادند، دو شماره در آن سیو شده بود، من رانندگی می‌کردم. ابتدا در یک جاده خاکی حرکت کردم و سپس به جاده آسفالت رسیدم، مدتی رانندگی کردم تا به ایست و بازرسی رسیدم.

نترسیدی؟

نخیر.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

قبل از آن‌که به بازرسی برسم به عبدالرحمان تلفن کردم، پرسیدم وقتی به بازرسی رسیدم چی بگویم. گفت از دوز (طوز خرماتو) آمدم و دارم می‌روم به کلار، وسایل آوردم. وقتی به بازرسی رسیدم چیزی نپرسیدن، بازرسی هم نکردند.

وسایل‌هایی که داخل ماشینت بودند، چی بود؟

برنج و چیپس و نوشابه بود، در اولین بازرسی چیزی نگفتن، در بازرسی دوم اما رسیدن. وقتی از اولین بازرسی گذشتم عبدالرحمان تلفن کرد و گفت، یک تانکر که پیش تو دارد حرکت می‌کند دارد برایت دست تکان می‌دهد، من تانکر را دیدم، نزدیک به سیصد متر با من فاصله داشت، اون مانند راه‌بلد بود برایم، وقتی به ایست بازرسی دوم رسیدم، پلیسی که آنجا بود پرسید که کجا می‌روم، من هم کارت شناسایم را نشان دادم و گفتم که وسایل از دوز (طوز خرماتو) آورده‌ام و دارم می‌روم کلار، بهم گفت که می‌توانم بروم، من هم دنبال همان تانکر حرکت کردم تا به پیچی رسیدم، قبلن راه و جاده را با ویدیو بهم نشان داده بودند.

کجا بهت نشان داده بودند؟

در همان خانه‌ای که در سعدیه بودم. تصویر جاده را تا ایست بازرسی داشتند. وقتی به پیچ جاده رسیدم تانکر را گم کردم، ماشینم هم پنچر شد. برای همین به طرف چپ پیچیدم، ٢٠٠ متر قبل از اینکه به به پست ایست بازرسی برسم پشیمان شدم.

چرا پشیمان شدی؟

نمی‌دانم.

چه اتفاقی افتاد که پشیمان شدی، مگر تو برای جهاد نرفته بودی؟

پشیمان شدم دیگه.

ترسیده بودی؟

نخیر پشیمان شدم، برگشتم به طرف خانه‌ای و ایستادم. وضو گرفتم و نماز ظهر و عصر را خواندم، پس از آن راه افتادم تا هوا تاریک شد و در یک روستا توقف کردم، پس از آن هم آسایش (دستگاه امنیتی اقلیم کردستان) آمد.

آسایش چطور آمد؟

نمی‌دانم.

مردم روستا آسایش را خبر کرده بودند؟

شاید. آسایشی‌ها آمدند و دستگیرم کردند.

چرا جلیقه انفجاریت را منفجر نکردی؟

منفجرش نکردم.

بنابراین خوب بود که آسایش تر را دستگیر کرد و برنگشتی به مناطق تحت کنترل دولت اسلامی؟

دوست داشتم دستگیر نمی‌شدم.

اگر آزادت کنند برمی‌گردی به مناطقی که در کنترل دولت اسلامی است؟

نخیر برمی‌گردم خانه.

چرا مگر جهاد تمام شده؟

چی بگم.

تو می‌دانستی داخل ماشینت مواد منفجره بسیار زیادی جاسازی شده بود؟

می‌دانستم مواد منفجره داره اما نمی‌دانستم چقدر است.

فکر می‌کردی که آن آسایشی‌ها کافر هستند که می‌خواستی با جلیقه انفجاری خودت و آن‌ها را بکشی؟

من نمی‌دانم قرآن این‌جوری می‌گوید که هرکسی احکام قرآن را انجام ندهد کافر است.

اگر جوانی بخواهد برود برای جهاد تو آن را عملی خوب می‌دانی؟

من نمی‌دانم به خودش بهتر می‌داند.

تو کار خوبی کردی که رفتی؟

خواستم پیام و دستور خدا را به انجام برسانم.

فکر می‌کنی پیام خدا را به انجام رساندی؟

آنچه که توانستم انجام دادم

اما تو نه ماشینت و نه جلیقه انفجاریت را منفجر نکردی، چطور پیام خدا را به انجام رساندی؟

منفجر نکردم دیگه.

«تقوایی: انقلابات امروز ضدسرمایه‌داری هستند»

$
0
0

شادیار عمرانی- بهرنگ زندی/ رادیو کوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/2014-12-10-chashmesevom0262-shadyarbehrang-enghelab15-.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

قسمت دوم مصاحبه با حمید تقوایی از حزب کمونیست کارگری

آقای تقوایی به این دو پرسش پاسخ دادند: ١. تبیین او از انقلاب ٢. و بحث برسر انقلاب‌های ضدسرمایه‌داری

سلام، ما برگشتیم، با بحثی جدید با مهمانی دیگر. من شادیار عمرانی هستم.

من هم بهرنگ زندی با آرزوی شب و روزی خوش برای شما، بحث مبسوطی را با آقای حمید تقوایی بر سر مفهوم انقلاب و مقایسه‌ی انقلاب‌های قرن حاضر داشتیم.

پیش از آن که به سراغ این مصاحبه و بحث برویم من لازم است از شنوندگان عزیزمان در افغانستان یک تشکر ویژه کنم که می‌دانم از شنوندگان ثابت این برنامه هستند و این برنامه را دنبال می‌کنند. نظرات و تشویق‌هایشان مایه‌ی دلگرمی ما بود. و خوش‌حالیم که نگاه مردم آزادی‌خواه افغانستان به سمت تغییرات بنیادین برای رفع ظلم و نابرابری کامل است.

در ضمن من هم لازم است که روز ١۶ آذر را تبریک بگویم به دانش‌جویان و گرامی می‌داریم جنبش دانشجویی در ایران که طی شصت و یک سال گذشته خاموش نشده و همواره برای دستیابی به دنیایی بهتر انقلابی اندیشیده.

poster

بهرنگ جان، این تبریک شامل حال دانش‌جویان سابق هم می‌شود؟

جنبش دانش‌جویی متعلق به افراد و حبس در تاریخ و مکان و فضای خاصی نیست و توالی آن نبض تپنده‌ی جامعه‌ای است که برای تغییرات لحظه‌ای نمی‌شود که نتپد.

و اما در مورد مهمان برنامه‌ی امروز که در بخش اول مصاحبه‌ها جنجالی‌ترین مهمان ما بودند و نقدها و نظرات و بحث‌های آن هنوز که هنوز است هم ادامه دارد. بخشی از صحبت‌های قبلی آقای تقوایی را می‌شنویم.

در بخش دوم بهرنگ با آقای تقوایی وارد بحثی شدند. از شما دعوت می‌کنیم که با ما این مباحثه را بشنوید.

(مصاحبه‌ی کامل را در فایل صوتی بالا بشنوید)

تقوایی: قبل از هر چیز مقوله‌ی انقلاب را تعریف کنیم انقلاب چیزی نیست جز به حرکت درآمدن توده‌های مردم و به چالش کشیدن قدرت سیاسی در آن مقطع. بخشی از مردم به خیابان می‌آیند و از نظر سیاسی فعال می‌شوند و خواست‌شان برکناری و سرنگونی حکومت موجود هست که به آن طبق تعریف می‌گوییم انقلاب. سطح انتزاعی و عمومی انقلاب همین است همان‌طور که لنین هم به همین صورت انقلاب را تعریف می‌کند که وقتی توده‌ی مردم حکومتی را نمی‌پذیرند، نمی‌خواهند و نمی‌توانند تحمل کنند و حکومت هم قدرت سلطه‌ی خودش را از دست می‌دهد. به اصطلاح بالایی‌ها نمی‌توانند حکومت کنند، پایین‌ها نمی‌توانند تحمل کنند. به طور خلاصه شرایط هر انقلابی همین است، انقلاب کبیر فرانسه همین بود، انقلاب اکتبر همین بود، انقلاب ۵٧ همین بود. هر انقلابی را شما در تاریخ بررسی کنید به هر حال به حرکت درآمدن توده‌های مردم علیه حکومت است. ممکن است که توده‌های عظیمی به حرکت ذربیایند و موضوع حکومت نباشد، آن دیگر انقلاب نیست.

Hamid

مثلن فرض کنید جنبش حقوق مدنی سیاه‌پوستان در آمریکا در دهه‌ی ۶٠ که جنبش عظیم و میلیونی بود به رهبری مارتین لوتر کینگ، جنبش حق‌خواهانه و آزادی‌خواهانه‌ای بود برای ایفای حقوق سیاه‌پوستان در آمریکا. ولی هیچ‌کس به آن انقلاب نمی‌گوید، برای این‌که سرنگونی دولت اتفاق نیفتاد و اصلن دولت را مورد هدف قرار نداد. یک نوع اصلاحات، یک نوع قوانین، یک نوع رفرم‌هایی در قوانین کشور می‌خواست که بعضن موفق شد و بعضن هم موفق نشد. به این معنا می‌خواهیم بگویم که نفس به حرکت درآمدن توده‌های مردم مهم است و هم این‌که موضوع آن حرکت چیست؟ هر وقت توده‌های مردم برای سرنگونی یک حکومتی به حرکت درمی‌آیند یک انقلاب است. حالا این‌که یک انقلاب چه خصلتی دارد، چون ماهیت طبقاتی دارد آن دیگر برمی‌گردد به شرایط اقتصادی و سیاسی آن مقطع این شرایط قبل از هر چیز در ریشه‌ها و دلایل شورش مردم، دلایل نارضایتی مردم خودش را نشان می‌دهد. در انقلاب ۵٧ و یا همین امروز در انقلابات موسوم به بهار عرب به طور مثال در مصر و تونس مشخصن دردی که مردم داشتند سلطه‌ی سرمایه بود. انقلابات قرن بیستم لزومن همه این‌طور نبودند، حتی انقلاب اکتبر که با پرچم سوسیالیسم و علیه سرمایه‌داری شکل گرفت به طور واقعی این‌طور بود که روسیه تزاری تا حد زیادی یک شرایط نیمه‌فئودالی داشت و از شرایط ماقبل سرمایه‌داری رنج برد و انقلاب فوریه که قبل از اکتبر انجام شد اساسن ضد بقایای فئودالی در جامعه‌ی روسیه بود. تازه این جامعه‌ای است که طبقه کارگر در آن قدرت داشت، حزب قوی داشت و انقلاب سوسیالیستی را پیروز کردند. در انقلاب چین خیلی مشخصن، خیلی واضح و عریان‌تر هم همین‌گونه است. انقلابی‌ست علیه فئودالیسم و صنعتی کردن روسیه به این معنا که فئودالیسم را زد و روسیه را هم صنعتی کرد. بنابرین این‌که آن انقلاب به طور عینی علیه چه جیزی هست به شرایط اقتصاد سیاسی معین آن دوره و آن کشور معین مربوط می‌شود. انقلابات قرن بیست اساسن و حداقل بخشی از هدف‌شان و مضمون‌شان تسویه‌حساب با جامعه اشرافی، فئودالی و ماقبل سرمایه‌داری بود. در چین این‌طور بود، انقلاب مشروطه ایران این‌طور بود، انقلاب اکتبر حتی یک شاخه‌اش این‌طور بود و همان‌طور که توضیح دادم این شاخه دست بالا را پیدا کرد، انقلاب فوریه این‌طوری بود در روسیه. انقلابات ضدفئودالی و ضداستعماری مثل انقلاب کوبا و ویتنام همه در همین چارچوب قرار می‌گیرند.

1

در قرن بیست‌ویکم انقلاباتی که ما شاهدیم دیگر آن خصلت را ندارند. انقلاب ۵٧ هم با این‌که در قرن گذشته بود از نوع انقلابات ضدسرمایه‌داری بود. مثلن جنبش صنعتی کردن نفت و یا تحولاتی که در جامعه ایران و در دهه ٣٠ شمسی اتفاق افتاد هنوز در جامعه فئودالی ایران داشت اتفاق می‌افتاد، هنوز اصلاحات ارضی نشده بود و بدین معنا یک بخشی از لیبرال‌ها یا بورژوازی افقی داشت که در برابر جامعه بگذارد به این معنا که باید اصلاحات ارضی کرد، باید خلع ید کرد، باید اشراف را گذاشت کنار و یک جامعه مدنی باید درست کرد و انتخابات گذاشت و غیره و غیره. این از نظر تاریخی معنی داشت، در همه کشورهایی که شما هنوز شرایط سیاسی اقتصادی فئودالی و ماقبل سرمایه‌داری دارید به طور عینی رفرم‌های نو بورژوایی جا دارد. خب این رفرمیست‌ها وقتی که جامعه می‌جوشد و انقلاب می‌شود، چون انقلاب با اراده هیچکس اتفاق نمی‌افتد انقلاب یک ضرورت است، وقتی مردم نمی‌توانند تحمل کنند و از شرایط موجود به ستوه می‌آیند دست به انقلاب و شورش می‌زنند. وقتی که به طور عینی چشم‌انداز بورژوایی تحول و رشد جایی داشته باشد می‌تواند نقش بازی کند. در همه‌ی انقلابات قرن بیستم این اتفاقات افتاد. ولی امروز سرمایه‌داری کاملن در همه‌جا مسلط است. شما دیگر در هیچ ده‌کوره‌ای هم سلطه‌ی مناسبات ماقل سرمایه‌داری و فئودالی و اشرافی را نمی‌بینید و به هیم خاطر دلایل و ریشه‌های اصلی نارضایی مردم، تبعیضات، ستم‌ها، استثمار، بی‌کاری، فقر، گرسنگی، گرسنگی، بی‌سوادی، عدم بهداشت و تمام رنج و دردی که مردم دارند سرمایه‌داری است و بس. آن هم سرمایه‌داری بازار آزاد، خیلی جالب است سرمایه‌داری کلاسیک، نه دیگر سرمایه‌داری دولتی چون در دوره‌ی جنگ سرد بالاخره خیلی از این ناملایمات و مصائب را به خاطر جنگ دو قدرت و دیکتاوری‌های سر به روسیه و یا دیکتاتوری‌های در مقابل روسیه توجیه می‌شد و غیره دولت‌ها توضیح می‌دادند.امروز دیگر این بهانه‌ها هم از کار افتاده، تمام دنیا زیر سلطه سرمایه‌داری بلامنازع بازار آزاد است و به این معنا تمام رنج و درد و مصائب مردم مستقیم، بلاواسطه و بدون هیچ بهانه‌ای به سلطه سرمایه مربوط می‌شود. به همین خاطر من فکر می‌کنم که به طور عینی مضمون انقلابات امروز ضدسرمایه‌داری است حتی اگر نیروهایی که در آن انقلاب هستند خودشان را طرفدار دموکراسی بدانند. مثان انقلاب مصر شعارش “نان، آزادی و کرامت انسانی” بود. ولی این به هیچ‌وجه بدین معنا نبود که ضدسرمایه‌داری نیست چون هم نان، هم آزادی و هم کرامت انسانی الان به طور عینی مشروط است به خلع ید از سرمایه‌داری. به هبمن خاطر به طور عینی این انقلاب ضدسرمایه‌داری بود. بحث اینجاست که این خاصیت عینی باید در سیاست نمایندگی شود، توسط یک حزب کمونیستی انقلابی نمایندگی شود، هژمونی به دست بیاورد، رهبری به دست بیاورد تا بتواند پیروز شود. این شرط را متاسفانه نداریم و در همه انقلابات قبلی اخیر یعنی قرن بیست‌ویک منظورم هست این ضعف اساسی تحولات اجتماعی بوده است. ولی از نظر عینی و واقعی به نظر من انقلابات امروز انقلابات ضدسرمایه‌داری هستند و به هیچ‌وجه سرمایه‌داری در هیچ عرصه‌ای، هیچ حرف تازه‌ای، هیچ افق رشدی، هیچ قدمی، هیچ برنامه‌ای به جلو برای هیچ‌کس ندارد. ارتجاع ناب خالص است و مسئل مستقیم دردها و مصائب بشریت است و هر جامعه‌ای که شورش و انقلابی می‌شود، اگر چپی در آن جامعه بتواند نمایندگی در عرصه سیاست و چالش قدرت سیاسی، این درد عمیق و خواست عمیق مردم علیه سرمایه را، می‌تواند رهبر انقلاب شود و پیروز شود و اگر نباشد این انقلابات به جایی نخواهند رسید.»

11

آقای تقوایی تبیین شما در مورد انقلاباتی که در قرن بیست‌ویک و چند سال اخیر به خصوص در شمال آفریقا و خاورمیانه رخ داد من می‌خواهم برگردم. در حوزه نظریه مارکسیستی کارل مارکس دو نوع انقلاب را در نظریه انقلاب به رسمیت می‌شناسد، یکی انقلاب سیاسی و دیگری انقلاب اجتماعی. شما در صحبت‌هایتان گفتید که انقلابات چند سال اخیر در خاورمیانه و شمال افریقا ضدسرمایه‌داری بوده است. به این معنا ایا شیوه تولید سرمایه‌داری را این انقلابات نشانه گرفت؟ یعنی مناسبات بین نیروی کار و سرمایه. خب اگر این را نشانه نگرفت و موارد دیگری از سرمایه‌داری را مورد نشان قرار داد چرا سنتزی که بحث شد سوسیالیستی نبود . از منظر دیگر نتایج آن انقلابات را اگر بررسی می‌کنیم، حتی نه به فاصله خیلی زیادی مثلن همانند آن چیزی که در ایران اتفاق می‌افتد مثل جمهوری اسلامی که سه سال فرصت داشت این انقلاب را سرکوب کند. ولی در مصر حاکمیت لامنازع دو نوع ارتجاع یکی از آن دولت اسلامیون و اخوان‌المسلمین و دیگری حکومت نظامی السیسی. در لیبی هم همین روند اتفاق می‌افتد. در یمن هم می‌بینیم که نتیجه حرکت‌های مردم حاکمیت اسلام شیعی است. ای را چگونه می‌توان تبیین کرد؟ انقلابی که به گفته شما ضدسرمایه‌داری است نتیجه‌اش می‌شود حکومت‌های کودتاچی، نظامی و اسلامی در منطقه.

حمید تقوایی: «ببینید دو نکته را باید از هم تفکیک کرد. نکته اول این است که انقلاب را با نتیجه‌اش نمی‌شود بررسی کرد. انقلابات شکست‌خورده انقلاب بودند ولی انقلاب بودند. سوال این است که این انقلابات چه انقلاباتی بودند که شکست خوردند. چه کار باید می‌کردند که نکردند و شکست خوردند. به اصطلاح وظیفه تاریخی‌شان، رسالت تاریخی‌شان و نقش تاریخی که به طور عینی می‌توانستند ایفا کنند چی بوده که آن نشده و ما می‌گوییم که شکست خوردند. نکته دیگر این‌که من گفتم که این انقلابات به طور عینی و واقعی ضدسرمایه‌داری هستند یعنی ان مسائل اساسی که مردم را به حرکت درمی‌آورد ناشی از عقب‌ماندگی‌های ماقبل سرمایه‌داری نیست که در انقلابات قبلی این بود. مردم مصر که بلند شدند شعار استقلال و ناصریسم نوع ناصر در دهه ۶٠ در خود مصر و مرگ بر آمریکا و سگ زنجیزی و این حرف‌ها را نداشتند. گفتند نان، آزادی، کرامت انسانی. در حالی که انقلاب ایران شعارش استقلال، آزادی و بعد هم جمهوری اسلامی را به آن اضافه کردند بود.

Tunisia_freedom

در مصر شما شعار استقلال نمی‌بینید. خواست و آرمان صنعتی‌گرایی در آن نمی‌بینید. خواست و آرمان برگشت به فرهنگ خود و ارزش‌های خود و مبارزه با فرهنگ غربی را نمی‌بینید. در صورتی که در تمام دوره مبارزه علیه شاه و در نه تنها در انقلاب ۵٧ بلکه در تمام خیزش‌های بعد از ٢٨ مرداد این‌ها ارزش‌ها و آمال‌های جامعه ایران است. حتی چپ‌ترین نیروها از بازگشت به فرهنگ خود صحبت می‌کنند. نقدشان به موزیک جاز و پاپ و بیتلزها و گوگوش و غیره است. من دوره جوانی‌ام را در آن جو گذراندم و در آن جو مارکسیست شدم. می‌خواهم بگویم که شما اثر این‌ها را در انقلاب تونس نمی‌بینید. همان انقلاب مصر که شما می‌گویید بالاخره ارتش آمد. اخوان‌المسلمین برای این روی کار آمد به خاطر این‌که جنبش انقلابی تمرد اخوان‌المسلمین را انداخت. درست است که ارتش آمد جای آن را گرفت، اما ارتش مبتکر انداختن اخوان‌المسلمین نبود. آمریکا، ارتش و همه به اخوان‌المسلمین رضایت داده بودند. این جوان‌ها مشخصن و جنبش تمرد در مصر بود که نپذیرفت. آن‌ها مجبور شدند که بیایند و مهندسی حکومت کنند و ارتش را جای آن بگذارند. بله انقلاب مصر شکست خورد. انقلاب تونس هم همین امروز که انتخابات یک هفته پیش بود، حزب نهضت(حزب اسلامیون) که تازه می‌گویند خیلی ملایم و متعادل بودند و غرب هم پشتش بود در انتخابات به سکولارها باخت.»

منتظر نقدها و نظرات شما هستیم. با ما در تماس باشید.  میهمان برنامه‌ی بعدی ما آقای محمدرضا شالگونی از سازمان کارگران انقلابی ایران- راه کارگر است.

مطالب مرتبط

رازی: داستان اسیدپاشی می‌تواند جرقه‌ای باشد برای آغاز انقلاب

تقوایی: چپ دوره‌ شاه، چپ استقلال‌طلب بود نه سوسیالیست

«افزایش مالیات بر ارزش افزوده در لایحه بودجه»

$
0
0

روشنک آسترکی/ رادیو کوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/2014.12.11-iran-e-emrooz-roshanak-bodjeh-maliyat.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

هفته گذشته لایجه بودجه سال ۹۴ توسط «حسن روحانی» رییس دولت یازدهم تقدیم مجلس شد. این لایحه با سقف ۸۳۷ هزار میلیارد تومان از سوی رییس جمهور به مجلس تقدیم شد که بر این اساس بودجه عمومی ۲۶۷ هزار میلیارد تومان پیش بینی شده و سهم وزارت صنعت و معدن با  ۶. ۲۸ درصد افزایش نسبت به سال جاری به رقمی معادل ۵۵۵۵۱۶۲ میلیارد ریال رسیده است.

از سوی دیگر در لایحه بودجه سال ۹۴ می‌بینیم بودجه وزارت نفت در لایحه بودجه سال آینده نسبت به قانون بودجه سال جاری از افزایش حدود ۳۰ درصدی برخوردار شده است. بودجه مجموعه وزارت نفت با افزایش حدود ۳۰ درصدی از یک میلیون و ۲۴۵ هزار و ۸۶۶ میلیون ریال، به یک میلیون و ۶۴۰ هزار و ۵۶۴ میلیون ریال رسیده است. بر این اساس بودجه ستاد وزارت نفت، هشت هزار و ۱۱۰ میلیون ریال، پژوهشگاه صنعت نفت ۷۶۵ هزار میلیون ریال و همچنین شرکت ملی پالایش و پخش فراورده‌های نفتی ۲۵ هزار میلیون ریال پیش‌بینی شده است. بودجه شرکت‌ ملی گاز و شرکت ملی صنایع پتروشیمی نیز ۲۲۰ و ۶۲۲ هزار و ۴۵۴ میلیون ریال پیشنهاد شده است.

همچنین بودجه‌های عمرانی هم که با رشد حدود ۱۶ درصدی همراه بود از ۴۱ هزار میلیارد تومان سال جاری به حدود ۴۸ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.  بودجه عمرانی به روال سال جاری برای سال آینده نیز با توجه به میزان پیشرفت طرح‌ها اولویت‌بندی می‌شود؛ اما با این تفاوت که طرح‌هایی که در توازن منطقه‌ای موثر باشند در اولویت بالاتری قرار می‌گیرند.

maliat

از سوی دیگر سهم منابع بودجه عمومی دولت با ۲۲۴ هزار میلیارد منابع عمومی و ۳۴ هزار میلیارد تومان درآمد اختصاصی دولت به ۲۶۷ هزار میلیارد تومان رسید.  در لایحه بودجه سال ۹۴ قیمت فروش هر بشکه نفت خام ۷۲ دلار و قیمت هر دلار ۲۸۵۰ تومان پیش‌بینی شده. پیش از این، ۵. ۲۷ میلیارد دلار درآمد نفتی در بودجه در نظر گرفته شده بود و این رقم برای سال ۹۴، به ۲۴ میلیارد دلار رسیده است.

در این میان درآمدهای مالیاتی دولت با ۲۲ درصد افزایش به ۸۶ هزار میلیارد تومان رسید. بودجه جاری کشور نیز نسبت به سال گذشته ۱۱ درصد افزایش داشت و به رقم ۱۶۶ هزار میلیارد تومان رسید. با این حال سقف هدفمندی یارانه‌ها همچون گذشته ثابت مانده و ۴۸ هزار میلیارد تومان بودجه را به خود اختصاص داده است.

بر پایه قانون برنامه پنجم توسعه، دولت مکلف بود نرخ مالیات بر ارزش افزوده را از سال اول برنامه سالانه یک واحد درصد اضافه کند

حال آنکه یکی از مسائلی که از ابتدای تقدیم لایجه بودجه به مجلس توسط «حسن روحانی»، مورد بحث برخی کارشناسان واقع شده است افزایش نرخ مالیات بر ارزش  افزوده است. بر پایه قانون برنامه پنجم توسعه، دولت مکلف بود نرخ مالیات بر ارزش افزوده را از سال اول برنامه سالانه یک واحد درصد اضافه کند، به‌ گونه‌ای‌ که در پایان برنامه به ۸ درصد برسد. سهم شهرداری‌ها از نرخ مزبور ۳ درصد و سهم دولت ۵ درصد تعیین شده است.

اما سال گذشته به درخواست دولت به جای یک درصد، ۲ درصد بر میزان این مالیات اضافه ‌و مقرر شد، یک درصد اضافه شده، صرف ارتقای سلامت شود و در اختیار وزارت بهداشت و درمان قرار گیرد. بر پایه ‌برنامه پنجم توسعه، افزایش مقدار مالیات بر ارزش افزوده تا پایان سال ۹۳ ‌بوده و قرار بود ‌تا پایان این سال به ۸ درصد برسد و این کار ‌برای اولین بار در عمر جمهوری اسلامی انجام شود.  بنابراین با توجه به احکام مقرر در تبصره ۲ ماده ۱۱۷ قانون برنامه پنجم توسعه و بند (ط) تبصره ۹ قانون بودجه سال ۱۳۹۳ کل کشور، نرخ مالیات بر ارزش افزوده، باید در سال آینده جاری ۸ درصد تعیین شود که ۳. ۵ درصد مالیات و ۷. ۲ درصد عوارض است و طبق قانون برنامه پنجم توسعه و قانون بودجه سال ۱۳۹۳ وصول می‌شود. حال شاهدیم این نرخ در لایحه بودجه به ده درصد رسید است.

1

این در حالی است که پیش از این، برخی ‌مقامات دولتی و مسئولان اقتصادی، از ثابت بودن این مالیات خبر داده بودند و قرار بود این مالیات‌ها در سال آینده افزایش نداشته باشد.

چند روز پیش از تقدیم بودجه به مجلس، ‌یک مقام آگاه در سازمان امور مالیاتی کشور‌ در این باره به مهر گفته بود: بر اساس تصمیم‌گیری کارگروه مالیاتی در سازمان امور مالیاتی کشور، نرخ مالیات بر ارزش افزوده در سال ۹۴ افزایش نخواهد یافت.

از سوی دیگر «علیرضا طاری بخش»، معاون مالیات بر ارزش افزوده سازمان امور مالیاتی کشور گفته بود: «نرخ‌های بالا برای مالیات بر ارزش افزوده، مناسب نیست و حتی برخی ‌کشور‌ها که از ابتدا نرخ بالا در نظر گرفته بودند، بعدا نرخ مالیات را کاهش دادند، ولی در عین حال هر تصمیمی که مجلس بگیرد، تابع و مجری قانون خواهیم بود».

یکی از دلایل افزایش درآمدهای مالیاتی در لایحه بودجه سال ۹۴، رشد ۲ درصدی مالیات بر ارزش افزوده بوده و مالیات ۱۰ درصدی مالیات بر ارزش افزوده با شرایط اقتصاد کشور متناسب نیست

در همین زمینه «جعفر قادری»، عضو کمیسیون برنامه و بودجه‌ مجلس در گفت‌و‌گو با تابناک با ابراز نارضایتی از این وضعیت، در زمینه رشد درآمدهای مالیاتی در لایحه بودجه سال ۹۴ اظهار داشت: یکی از دلایل افزایش درآمدهای مالیاتی در لایحه بودجه سال ۹۴، رشد ۲ درصدی مالیات بر ارزش افزوده بوده که باید پذیرفت، شیب رشد مالیات بر ارزش افزوده تند و نرخ ۱۰ درصدی مالیات بر ارزش افزوده با شرایط اقتصاد کشور متناسب نیست و مشکلاتی را در پی خواهد داشت.

همچنین این نماینده مجلس گفت: این لایحه خلاف قانون برنامه پنجم توسعه است و مطابق برنامه باید متوقف شود؛ اما این گونه نیست که مجلس نتواند این مانع را بردارد، برای اینکه قانون جدیدی در این باره وضع شود، نیاز به دو سوم آرای نمایندگان است تا بار دیگر افزایش مالیات بر ارزش افزوده تصویب شود.

در پایان به نظر می رسد کاهش درآمدی دولت از بخش نفتی و احتمال کاهش نرخ نفت به زیر بشکه ای ۷۰ دلار، باعث شده تا دولت ‌ارقامی را که در بودجه سال آینده برای خود در نظر گرفته است، ‌به هر طریق خاصی جبران کند و برای این کار، اگر لازم باشد مصمم است ‌قانون برنامه پنجم توسعه را نیز عوض کند.

مطالب مرتبط

نگاهی به کلیات بودجه ۹۴

«از اشتباهات هدفمندی تا بی‌تاثیری سبد کالا / قسمت اول»

$
0
0

گزارش / رادیو کوچه

گفت‌وگو از: بهزاد فریدی – منبع: پایگاه خبری تحلیلی نظر

 

«از نظر نیروی انسانی، ثروت انسانی ما بهترین مهندسین و بهترین تکنسین‌ها و کارفرمایان را داریم. در ایالت کالیفرنیای کشور آمریکا، روز عید نوروز را تعطیل می‌کنند. بخاطره من است یا شمایی که اینجا فریاد می‌زنید مرگ بر آمریکا؟ نه، بخاطر کارآفرین‌هایی است که در آنجا اقتصاد آن ایالت را دچار تغییر عمده کردند. پس ما افرادی داریم که در آن سو، در کشوری که بالا‌ترین رقابت وجود دارد، می‌توانند رقبا را بیرون بیندازند.»

 

اختصاصی نظر نیوز: برخی می‌گویند باری است که دولت مهرورز بر دوش دولت اعتدال نهاده است و این دولت ناگزیر به اصلاح اشتباهات آن است. برخی آن را از اساس اشتباه می‌دانند و معتقدند کاری که این دولت باید انجام دهد کنار گذاشتن آن است و به اصطلاح می‌گویند جلوی ضرر هر زمانی گرفته شود منفعت است. برخی نیز کلیات آن را در راستای اقتصاد مقاومتی می‌دانند و اشکالات موجود در آن را به نحوه اجرای ناصحیح آن مربوط می‌دانند. هر کدام از این‌ها که باشد چیزی که مهم است این است که هدفمندی یارانه امروز در تار و پود زندگانی مردم نفوذ کرده و تاثیر قابل توجهی در آن دارد. جمشید پژویان در مصاحبه‌ای با نظر به اشتباهات هدفمندی یارانه‌ها اشاره می‌کند و به بررسی ابعاد آن در زندگانی مردم می‌پردازد. همچنین نظرات وی را درباره‌ی طرح سبد کالا و اقتصاد مقاومتی جویا شدیم. آنچه در ادامه می‌آید قسمت اول از گفت‌و‌گوی تفصیلی ما با ایشان است:

sabad kalai

صف سبد کالا

 

آقای پژویان، یک ارزیابی کلی از هدفمندی یارانه‌ها و نقاط ضعف و قوت آن داشته باشید تا خط سیر بحث از دیدگاه شما مشخص شود.

یک قائده کلی در دانش اقتصاد وجود دارد و در واقع این یک نظریه‌ی اثبات شده است و شامل همه‌ی اقتصاد می‌شود؛ این است که قیمت‌های نسبی در اقتصاد تنها علامت دهنده‌هایی هستند که به مصرف کننده و تولید کننده می‌گویند که آن‌ها به صورت بهینه عمل کنند. بعنوان مثال هر چقدر که شما چای می‌خورید و علاقه‌مند به چای هستید اما وقتی که چای خیلی گران می‌شود و قهوه ارزان می‌شود و شما بالاخره قهوه بیشتری خرید می‌کنید حالا اگر این به صورت تصنعی باشد و واقعا قهوه از نظر ارزش اقتصادی ارزان نباشد و مثلا دولت یارانه به قهوه بدهد این باعث خواهد شد که منابع بیشتر به سمت کشت محصول قهوه بروند؛ منابع از تولید چای خارج می‌شود و مردم بیشتر قهوه می‌خورند.

آنچه که در اقتصاد ایران چندین دهه به صورت تصنعی بوجود آمده است که دولت به دلیل اینکه عرضه کننده‌ی انحصاری کالاهای انرژی بود، قیمت این‌ها را در سطح پایینی نگه می‌داشت و چون قیمت گذار بود این قیمت در بازار تعیین نمی‌شد.

اما واقعیت این است که با‌‌ همان منابع شما می‌توانید در مجموع هم چای و هم قهوه‌ی بیشتری تولید کنید ولی به دلیل اینکه این منابع نادرست مصرف شده یا جا به جا شده هم تولیدات کارآمد نیست و هم مجموعه‌ی ارزشی تولید ناخالص ملی پایین‌تر است. مصرف کننده نیز به سمتی هدایت می‌شود که قیمت‌ها علامت می‌دهند و زمانی که خودش متقاضی قهوه‌ی بیشتر است باعث می‌شود باز هم تولید قهوه بیشتر شود و این در همه‌ی موارد صدق می‌کند.

آنچه که در اقتصاد ایران چندین دهه به صورت تصنعی بوجود آمده است که دولت به دلیل اینکه عرضه کننده‌ی انحصاری کالاهای انرژی بود، قیمت این‌ها را در سطح پایینی نگه می‌داشت و چون قیمت گذار بود این قیمت در بازار تعیین نمی‌شد. تعداد بسیار زیادی عرضه کننده‌ی بنزین در مملکت نبودند. یک دولت بود که بنزین را تولید می‌کرد و بعد توزیع می‌کرد. در نتیجه بین پمپ بنزین‌ها قیمت را دولت تعیین می‌کرد نه مکانیزم بازار. وقتی مکانیزم بازار قیمت را تعیین کند تناسبی در اقتصاد بوجود خواهد آمد اما درمورد این کالا‌ها این تناسب و این نسبت‌های واقعی کاملا به هم می‌خورد. نتیجه‌اش اینکه ما تبدیل شدیم به پر مصرف‌ترین کشور از نظر حامل‌های انرژی.

jamshidpejoian2

جمشید پژویان

این موضوع به اقتصاد ما ضربه می‌زند. درست است؟

این به معنای این نیست که زیاد مصرف کردیم، بد هم نیست. یعنی ما هزینه‌ی بسیاری را پرداخته‌ایم و داریم می‌پردازیم. چون داریم انرژی زیادی مصرف می‌کنیم. بطور مثال فرض کنید داخل این اتاق هوا خوب شده است ولی شش ماه پیش هم که درجه هوا بسیار پایین بود من باز هم با یک تی شرت نشسته‌ام و گاهی مواقع هم شاید به دلیل گرمای زیاد مجبور می‌شدم به دلیل اینکه یک مقدار هوای تازه بیاید پنجره را کمی باز کنم (البته هوا آلوده است با خنده) فقط به خاطر این گرمای زیادی. چرا؟ دلیلش اینکه این انرژی برای من تقریبا مجانی است.

ما عادت کردیم ریخت و پاش کنیم چه دولتی باشد چه خصوصی. درست است که بخش خصوصی به دنبال سود بیشتر است ولی آهسته آهسته هزینه‌هایش هم بیشتر می‌شود

من بعنوان یک تولید کننده که به طور مثال یک دستگاه ریسندگی دارم که مال سی، چهل سال پیش است و همچنان از آن استفاده می‌کنم، می‌دانم که الآن دستگاه‌ها و ماشین آلات جدیدتری وارد بازار شده که هم انرژی کم تری مصرف می‌کند و هم نخ مرغوب تری تولید می‌کند ولی من علامتی که می‌گیرم به دلیل رایگان بودن انرژی است. نمی‌روم مثلا ده میلیون دلار بدهم و ماشین آلاتی را بیاورم که مصرف انرژی من را کم کند، اما اگر قیمت انرژی به طور واقعی بالا برود من هم با تکنولوژی جلو می‌روم و مرتب می‌روم ماشین آلاتی را تهیه می‌کنم که مصرف انرژیشان پایین‌تر و از همه مهم‌تر نخ مرغوبی تولید می‌کند. این نخی که من الان تولید می‌کنم، وقتی که یک خیاط می‌خواهد استفاده کند و ده بار این را که پاره می‌شود باید گره بزند؛ در مقابل نخی که از چین و ترکیه بیاید نمی‌تواند رقابت کند.

پس من نه تنها هیچ بازار جهانی را بدست نمی‌آورم بلکه بازارهای داخلی را هم از دست می‌دهم. این باعث می‌شود اول یک سود باد آورده نصیب کسانی شود که بیشتر دارند از انرژی در تولید استفاده می‌کنند و نتیجه‌اش این است که آن‌ها هم ناکارآمد می‌شوند. در هزینه‌هاشان نمی‌روند به سمت اینکه صرفه جویی کنند چون همچنان این‌ها دارند از یک کالاهایی بصورت رایگان استفاده می‌کنند.

kargar

در واقع بار این مسئولیت را بر عهده صنایع سنگین می‌گذرید؟

آنهایی که مصرف انرژیشان بالاست و کالاهایی که تولید می‌کنند از نظر مرغوبیت تفاوت زیادی ندارند؛ به طور مثال فرض کنیم پتروشیمی یا آلومینیوم بدون اینکه کارایی اقتصادی داشته باشند می‌توانند به دنیا صادر کنند. چرا؟ چون اصل نهاده‌شان بطور مجانی است به همین دلیل به محض اینکه قیمت بالا برود، سر و صدای پتروشیمی و سیمان و فولاد بلند می‌شود. دیگر کسی نیست بگوید تولید کننده‌ی ژاپنی و اروپایی و حتی ترکیه دارند ده برابر شما پول انرژی می‌دهند حتی پول کارگر گران تری هم می‌دهند و مالیات نیز می‌دهند اما کارشان را در همه جای دنیا می‌فروشند حتی در کشور خودشان. ما هم اگر در بازار را باز کنیم و گمرک نباشد می‌توانند شما را بندازند بیرون. آخر به چه علت؟ بخاطر تنبلی،

من مطالعاتم در دهه شصت نشان داد که حتی نان را هم ثروتمندتر‌ها بیشتر از فقرا خرید می‌کنند در صورتی که مرغ و گوشت چهل – پنجاه برابر وزنشان داخل سبدشان بود

ناکارآمدی و هزینه بالا!! ما عادت کردیم ریخت و پاش کنیم چه دولتی باشد چه خصوصی. درست است که بخش خصوصی به دنبال سود بیشتر است ولی آهسته آهسته هزینه‌هایش هم بیشتر می‌شود. بدلیل اینکه دیگر سود خیلی زیادی را مصرف می‌کند مجبور نیست تلاش کند و با آن شدت رقابت کند. این‌ها همه باعث می‌شود یک اقتصادی مثل اقتصاد امروز را داشته باشیم.

همه‌ی این‌ها یک سری مشکلاتی هستند که زیرساختش قیمت‌های نسبی به هم خورده است. ناکارآمدی اقتصادی است و طی چندین دهه بوده ولی چون ما نفت را با یک سطل بیرون می‌کشیم ومی فروشیم، پخشش می‌کنیم و حرامش می‌کنیم. هدفمندی یارانه‌ها هر مقطعی زود‌تر می‌بود ما بیشتر برنده بودیم ولی متاسفانه چون این فشار زیاد نبود و این تفاوت قیمت‌ها کم بود، این اتفاق نیفتاد. ولی بتدریج تورم که بقیه قیمت‌ها را بالا می‌برد این تفاوت بیشتر می‌شود، تفاوت بیشتر را دولت باید از بودجه‌ی خود بدهد. رسید به جایی که دولت واقعا دیگر نمی‌توانست. نه اینکه دولت گوش به حرف من رضامند داده باشد که سی سال دارم فریاد می‌زنم این موضوع را، اگر می‌خواست گوش بدهد سی سال قبل این کار را می‌کرد.

دولت آقای هاشمی به جای تعدیل اقتصادی این اصلاح ساختاری را می‌کرد، آقای خاتمی همچنین وغیره ولی واقعا به جایی رسید که دولت دیگر نمی‌توانست این مابه تفاوت سنگین را بپردازد واز عهده آن برنمی آمد. بالاخره یک تعدادی هم بودند که توانستند به آن بقیه‌ای که در تمام این سال‌ها همیشه مانع بودند بفهمانند که آقا! این راهش است. در واقع بهترین راهی که می‌خواستند به این‌ها نشان بدهند بگویند آقا اصلا این یارانه‌ای که شما دارید غیر از کارآیی، اقتصادی، تخصیص منابع و… این در جیب ثروتمند‌ترین آدم‌ها می‌رود نه روستایی‌ها، شما تمام کالا‌ها را اگر در نظر بگیرید ثروتمند‌ها بیشتر خرید می‌کنند.

yaraneh2

ممکن است مثال بیش‌تری بزنید تا قضیه روشن شود؟

من مطالعاتم در دهه شصت نشان داد که حتی نان را هم ثروتمندتر‌ها بیشتر از فقرا خرید می‌کنند در صورتی که مرغ و گوشت چهل – پنجاه برابر وزنشان داخل سبدشان بود حالا خوشبختانه به دلیل اینکه تغییراتی داده شد در ساخت و قیمت نان و دهه‌ی ۷۰ طوری شد که تقریبا کمی به هم نزدیک شدند. ولی شما واقعیت امر را باید ببینید که این کالا‌ها در سبد خانوارهای فقیر خیلی ضروری است که بیشتر سنگینی کنند. پس شما وقتی حتی به کالاهای ضروری یارانه بدهید باز بیشتر نصیب ثروتمند‌ها می‌شود؛ وای به حال اینکه مثلا به بنزینی دارید یارانه می‌دهید که ۳۰، ۴۰ درصد مردم این مملکت به طور غیره مستقیم هم از آن استفاده نمی‌کنند. در روستاهای ما از این سمت تا آن سمت روستا ۴۰ دقیقه بیشتر پیاده راه نیست خیلی شهرهای کوچک ما هم در داخل آن اتوبوس و تاکسی رانی به آن صورت وجود ندارد. شاید به عنوان سمبل مثلا یک اژانسی برای بعضی خانواده‌های آنجا باشد، آن‌ها از کجا مصرف انرژی دارند؟ ماشین و تاکسی و اتوبوس ندارند که استفاده کنند، یک استفاده‌ی خیلی غیره مستقیمی مثلا برای حمل و نقل کالا‌ها که خیلی جزیی است.

وقتی که قیمت‌های حامل انرژی را بالا می‌برید، قطعا یک سری قیمت‌ها بالا می‌رود. اما به معنای این نیست که همه‌ی قیمت‌ها بالا برود

پس شما یارانه را به چه کسی می‌دهید؟ یارانه را به من می‌دهید که داخل خانه‌ام ۴ فرزند و یک همسر دارم ۶ تا ماشین هم دارم و هر۶ تا را هر روز داخل خیابان‌ها می‌چرخانم! هر روز تعطیل هم که شده من و بچه‌ها به فصلش لواسان و لواسونک و شمال هستیم.

برای اینکه بچه بنده بخواهد با دوستش مثلا یک دفترچه کار مبادله کند سوار ماشین می‌شود از شرق تهران می‌رود به غرب تهران و بر می‌گردد. شما دارید از جیب آن بدبختهای بیچاره در می‌آورید و می‌ریزید در جیب من، کجای این عدالت است؟ کجایش کارآیی است؟ راهش چیست؟ خیلی روشن است، راهش این است قیمت‌ها را باید درست کنید. این می‌تواند یک سری اثرات داشته باشد و قطعا دارد، اما شما اثرات تورمش را می‌توانید کنترل کنید، این در صورتی است که بتوانید نقدینگی را کنترل کنید. به همین دلیل مرحله اول تا قبل از اینکه ما به تحریم بربخوریم تورم ناشی از از هدفمندی یارانه‌ها بین ۱۲تا۱۴درصد بود.

شما وقتی که قیمت‌های حامل انرژی را بالا می‌برید، قطعا یک سری قیمت‌ها بالا می‌رود. اما به معنای این نیست که همه‌ی قیمت‌ها بالا برود، اگر من در جیبم پنجاه هزار تومان است و الان قیمت بنزین برای من دو برابر شده است، با وجود اینکه باید مصرفم را کم کنم، باید بیشتر روی بنزین هزینه کنم. در نتیجه اگر هر هفته جمعه بچه‌ها را می‌بردم چلو کبابی، حالا یک هفته در میان می‌برمشان….


«حاصل تلاش وزارت ورزش تا به این‌جا نابودی سرخابی است»

$
0
0

مسیب سروندی / رادیو کوچه

 

با یکی دیگر از سری برنامه‌های زیر یه خم هم‌راه شما هستیم و در این برنامه به بررسی اخبار مهم هفته گذشته ورزش ایران پرداخته‌ایم، با موضوعاتی نظیر بررسی عمل‌کرد وزارت ورزش و «امیر‌رضا خادم» در بحث ٢ تیم پرسپولیس و استقلال که در حال حاضر در مدتی کوتاه مدیران مسوول آن‌چنان این ٢ تیم را به فنا برده‌اند که در تاریخ بی‌سابقه بوده است، از طرف دیگر بحث دستگیری مدیر‌عامل باشگاه پرسپولیس نیز در این برنامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/20141212-zir-ye-kham-54-mosayeb-sarvandi.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

«آبروریزی به سبک وزارت ورزش»

در حالی‌که وزارت ورزش و جوانان و فدراسیون فوتبال به عنوان متولیان ورزش و فوتبال کشور باید علاوه بر برطرف کردن مشکلات، از بی‌اخلاقی‌ها جلوگیری کنند و به ترویج اخلاق مداری بپردازند متاسفانه عمل‌کرد متفاوتی دارند.

به گزارش مشرق، دوشنبه شب و در جریان برنامه ٩٠، «علی رغبتی» دبیر کمیسیون تایید مربیان خارجی وزارت ورزش دلیل عدم تایید «کرانچار» را دائم‌الخمر بودن وی اعلام کرد.

این‌که نماینده وزارت ورزش در رسانه ملی و به طور زنده این مساله را عنوان کند اصلن اتفاق جالبی نیست. در حالی‌که فرصت زیادی برای آماده‌سازی تیم‌ملی امید ایران وجود ندارد ظاهرن با مطرح کردن این بحث تمام مشکلات فوتبال در راهیابی به المپیک حل شده است.

«زلاتکو کرانچار» قبل از این‌که سرمربی سپاهان شود برای چند هفته و در فصول قبل، هدایت تیم پرسپولیس را در اختیار داشت. وی تیم سرخ‌پوش پایتخت را پس از چند ماه با رتبه سومی لیگ‌برتر و حضور در مرحله نیمه‌نهایی جام‌حذفی تحویل «علی دایی» داد. در آن فصل پرسپولیس به رتبه چهارم لیگ رسید و البته قهرمان جام‌حذفی شد. پس از مدتی کرانچار به ایران بازگشت و این‌بار هدایت تیم سپاهان را در اختیار گرفت. در حالی‌که طلایی‌پوشان نصف جهان ٩ امتیاز از صدرنشین مسابقات کمتر امتیاز داشتند اما در نهایت توانستند به قهرمانی لیگ دست پیدا کنند. زلاتکو در این سال‌ها چند قهرمانی برای سپاهان به ارمغان آورده و فصل قبل نیز اسیر بازیکنانی مانند جباری و افشین شد که به امضای خود پای‌بند نبودند! در روزهایی که مربیان داخلی ریسک‌پذیر نبوده و به ندرت از بازیکنان جوان استفاده می‌کردند، کرانچار با شهامت چندین بازیکن را به فوتبال کشور معرفی کرد.

wezartamozehoparwaresh

امین جهان عالیان، مهدی شریفی، علی کریمی، حسین مرادمند، امیر‌حسین کریمی و سعید قائدی‌فر شاگردان این مربی هستند که حالا در لیگ کشوری برای خود نامی به‌دست آورده‌اند. آیا همه مربیان ما در این سال‌ها از مربی دائم‌الخمر شکست خورده و جام قهرمانی را به وی تقدیم کرده‌اند؟ پس وای به حال فوتبال ما.

سوای آن‌چه از زبان مدیرعامل باشگاه بزرگی چون سپاهان و مترجم کرانچار به میان آمد آیا اهالی فوتبال در حین کنفرانس‌های مطبوعاتی یا پخش زنده مسابقات فوتبال حرکت نادرستی از کرانچار دیده‌اند؟ جالب است بدانید که تقریبن تمام بازی‌های سپاهان چه از شبکه‌های سراسری و چه از شبکه استان اصفهان به صورت زنده پخش می‌شود. در این سال‌های حضور این مربی کروات روی نیمکت سپاهان هرگز حرکت ناپسندی از وی دیده نشد. در بیشتر تمرینات سپاهان همواره تعداد زیادی از هواداران این تیم حضور دارند و از نزدیک نظاره‌گر تمرینات تیم محبوب خود هستند اگر چنین مشکلی در سر تمرینات سپاهان بوجود می‌آمد شک نکنید با توجه به وسایل ارتباط‌جمعی و شبکه‌های اجتماعی به سرعت در کشور پخش می‌شد.

از بازیکنان ایرانی حرکت‌های غیر‌اخلاقی دیدیم ولی از مربی‌ای که نماینده وزارت ورزش علنن وی را دائم‌الخمر معرفی می‌کند خیر! اگر چنین مشکلی وجود داشته چرا نهاد‌های ذی‌ربط در این سال‌ها دست روی دست گذاشته‌اند و اجازه کار به این مربی داده‌اند؟ آیا سایر مربیان خارجی که در فوتبال و سایر رشته‌های ورزشی کشور ایران به فعالیت مشغول هستند با توجه به آداب و فرهنگ خود با مساله‌ای از این دست مواجه نیستند.

نکته قابل ذکر بعدی هم بحث اعتقادی است. آیا ریختن آبروی افراد آن هم روی آنتن برنامه‌ای که میلیون‌ها بیننده دارد و  سرک کشیدن در زندگی شخصی افراد، کار درست و اخلاقی است؟ به اندازه کافی احادیث در این زمینه روایت شده ولی متاسفانه خبری از عمل بدانها نیست. باید یادآوری کنم در قانون مجازات اسلامی برای غیر‌مسلمان تنها در صورتی‌که تظاهر به مصرف مسکر کند، مجازات در نظر گرفته شده است. پس چرا چنین صحبت‌هایی در رسانه ملی مطرح می‌شود؟ وزارت ورزش از ابتدا هم با حضور کرانچار مخالف بود و برای رد کردن این مربی باید دلیل بهتری عنوان می‌کرد.

«پول هفتگی پرسپولیسی‌ها پرداخت نشد»

تلاش مسوولان باشگاه پرسپولیس برای پرداخت پول هفتگی بازیکنان این تیم قبل از بازی با فولاد بی‌نتیجه ماند.

به گزارش تسنیم، مسوولان باشگاه پرسپولیس به بازیکنان این تیم قول داده بودند قبل از بازی با فولاد خوزستان پرداخت هفتگی آنها مطابق معمول انجام خواهد شد اما این اتفاق رخ نداد تا سرخ‌پوشان با دلخوری از مسوولان باشگاه وارد زمین شوند.

perspolis

تعدادی از اعضای هیات‌مدیره باشگاه پرسپولیس به هم‌راه «بهروز منتقمی»، سرپرست پیشین این باشگاه روز چهارشنبه (یک روز قبل از بازی پرسپولیس – فولاد) نزد رییس سازمان لیگ و حتا استاندار تهران رفتند تا بلکه بتوانند کمک مالی دریافت کنند که به خواسته خود نرسیدند. البته تاج و استاندار تهران به مسوولان باشگاه پرسپولیس قول داده‌اند که ظرف روز‌های آتی مبلغی را به حساب باشگاه واریز کنند.

با توجه به خالی بودن حساب باشگاه پرسپولیس و نبودن مدیرعامل این باشگاه، روز پنج‌شنبه پرداخت هفتگی بازیکنان این تیم انجام نشد و این مسئله دلخوری آنها را قبل از بازی با فولاد در پی داشت. به نظر می‌رسد مصاحبه‌های تند بازیکنان شاخص پرسپولیس بعد از بازی مذکور بی‌ارتباط با این قضیه نبوده است.

«مردانگی نیست که بگذارم و بروم»

سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس گفت: به عنوان سرمربی تیم همه فشارها را در نبود سیاسی تحمل می‌کنم.

«حمید درخشان» درباره شکست تیمش مقابل فولاد خوزستان اظهار داشت: ما باز هم به اشتباهات فردی بازیکنان باختیم اما من نمی‌توانم به آنها چیزی بگویم. بازیکنان با وجود همه مشکلات همین که در زمین حاضر می‌شوند، خودش نعمتی است. دیگر واقعن کار از دست من خارج شده است و نمی‌دانم تا چه زمانی قرار است این‌گونه به کارمان ادامه دهیم.

وی ادامه داد: متاسفانه به عنوان سرمربی تیم همه فشارها را در نبود سیاسی تحمل می‌کنم. در این زمان همه به دنبال کوچک‌ترین اتفاقی هستند تا به پرسپولیس ضربه بزنند. دستگیری سیاسی هم مزید بر علت شده تا یک‌سری به اهداف خود برسند. متاسفانه هیچ‌کس هم در باشگاه نیست تیم را مدیریت کند.

سرمربی پرسپولیس در پاسخ به این پرسش که آیا قصد ندارد با اعضای هیات‌مدیره صحبتی انجام دهد، تاکید کرد: تا کی فقط من می‌توانم دنبال امور باشم؟ هیات‌مدیره باشگاه خودش باید قدم بردارد. واقعن خسته شده‌ام. با این حال با اعضای هیات‌مدیره حرف می‌زنم و مشکلات را رو‌در‌رو برطرف می‌کنیم.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا به استعفا فکر نمی‌کند، عنوان کرد: من برای پرسپولیس جانم را هم می‌دهم. تا روزی که بخواهند کار می‌کنم و مردانگی نیست که بگذارم و بروم.

hamidederakhshan

درخشان درباره این‌که با این شرایط رفتن به لیگ قهرمانان آسیا خطرناک نیست، بیان داشت: به امید خدا تا شروع مسابقات آسیایی همه چیز درست می‌شود. امیدوارم سیاسی هرچه زودتر آزاد شود و اگر این‌طور نمی‌شود هیات‌مدیره باشگاه را اداره کند. باور کنید فشار زیادی روی من است. در این شرایط تیم ما نیاز به جذب بازیکنان خوب دارد و امیدوارم بتوانیم نفرات خوبی به عضویت پرسپولیس در‌آوریم.

«شایعات مربوط به انتخابات تیراندازی هیچ منبع رسمی ندارد»

رییس فدراسیون تیراندازی گفت: مسئله دو شغله بودن روز انتخابات روشن شد اگر ابهامی وجود داشت وزارت ورزش پیگیری می‌کرد و نباید به شایعات دامن زد.

«سید مهدی هاشمی»، در گفت‌و‌گو با باشگاه خبرنگاران در خصوص برنامه‌ها و اهداف آتی فدراسیون افزود: فدراسیون در سال آینده برای حضور موفق ورزشکاران در مسابقات بین‌المللی برنامه‌های ویژه و مدونی در نظر دارد که امیدوارم با هم‌کاری همه اعضای سال آینده، سال پرباری برای تیراندازی کشور باشد.

وی ادامه داد: سال ٢٠١۵ سال بسیار مهمی برای ما به خصوص برای کسب سهمیه المپیک ریو دوژانیرو است، تصمیم داریم تا با حضور در ٩ روی‌داد ورزشی از حداکثر فرصت برای کسب سهمیه المپیک استفاده کنیم.

هاشمی، بیان کرد: ما برای این مسابقات اردوهای داخلی و برون‌مرزی خوبی پیش‌بینی کردیم و برای عملی کردن برنامه‌ها نیازمند حمایت و پشتیبانی وزارت ورزش در زمینه تامین منابع مالی هستیم که با توجه به شرایط تیراندازی و حضور موفق ورزشکاران ما در مسابقات بین‌المللی انتظار حمایت‌های بیشتری از سوی وزارت داریم.

وی ادامه داد: اما امسال مسئله حائز‌اهمیت برای ما بحث تفاهم با سایر دستگاه‌های اجرایی از جمله وزارت دفاع و نیروهای مسلح وزارت ورزش است، برای این‌که اردوها به موقع و با حداکثر ظرفیت ممکن برگزار شود نیاز به هم‌کاری بیشتر این نهادها داریم.

hashemi

هاشمی، افزود: ما در زمینه جذب اسپانسرها هم برنامه داریم و الان هم در حال مذاکره با حامیان مالی فدراسیون تا یک ماه آینده به تفاهم خواهیم رسید و مشکل فشنگ‌ها هم برطرف خواهد شد البته باید یادآور شد که در سال گذشته تا حدودی از حمایت اسپانسرها بهره‌مند بودیم.

وی در خصوص شایعات مطرح شده بعد از انتخابات فدراسیون و دو شغله بودن گفت: مسئله دو شغله بودن موضوعی بود که در همان روز انتخابات روشن شد و هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد، حرف‌هایی که در این زمینه مطرح است مربوط به زمان قبل از انتخابات است و یک بحث کاملن تمام شده و بی‌اساس است و اگر ابهامی در این زمینه وجود داشت قطعن وزارت ورزش آن را پیگیری می‌کرد و این مسئله اصلن به صورت رسمی مطرح نیست و نباید به این شایعات دامن زد.

«باشگاه سایپا چک پرسپولیسی‌ها را قبول نکرد»

باشگاه سایپا چک مسوولان باشگاه پرسپولیس را بدون امضا آقای «سیاسی» قبول نکرد.

به گزارش تسنیم، باشگاه پرسپولیس صبح روز پنج‌شنبه و ساعاتی قبل از دیدار این تیم مقابل فولاد خوزستان نهایت تلاش خود را برای جذب «بابک حاتمی» انجام داد تا این بازیکن بتواند در این دیدار سرخ‌پوشان را هم‌راهی کند، اما باشگاه سایپا چک پرسپولیسی‌ها را بدون امضای حمید‌رضا سیاسی قبول نکرد.

با اصرار «حمید درخشان» مسوولان باشگاه پرسپولیس قبل از بازی این تیم با فولاد خوزستان، برای انتقال نهایی بابک حاتمی اقدام کردند و حتا چکی به امضای «بهروز منتقمی» از طرف باشگاه پرسپولیس برای باشگاه سایپا ارسال شد که مورد موافقت مسوولان این باشگاه قرار نگرفت.

سایپایی‌ها خاستار چکی با امضای سیاسی یا پول نقد بودند که امکان آن برای مسوولان باشگاه پرسپولیس فراهم نبود و از این‌رو انتقال این بازیکن به جمع سرخ‌پوشان به روز‌های آتی موکول شد.

saipa

قرار است تا پایان این هفته سازمان لیگ مبلغی را به حساب باشگاه پرسپولیس واریز کند که مسوولان این باشگاه با این پول برای دریافت رضایت‌نامه بابک حاتمی از باشگاه سایپا اقدام خواهند کرد.

حمید درخشان قصد دارد حاتمی را جایگزین «مهدی جعفرپور»، اولین خرید خود برای باشگاه پرسپولیس کند.

«سیاسی آزاد نشود ما هم از باشگاه پرسپولیس می‌رویم»

عضو هیات‌مدیره باشگاه پرسپولیس از کناره‌گیری خود و دوستانش از این باشگاه در صورت عدم ‌آزادی سیاسی از زندان خبر داد.

«حسین کلانی» در گفت‌و‌گو با تسنیم از کناره‌گیری‌اش از هیات‌مدیره باشگاه پرسپولیس در صورت ادامه حضور «حمیدرضا سیاسی» در زندان خبر داد و اظهار داشت: چنان‌چه طی چند روز آینده سیاسی از زندان آزاد نشود دلیلی ندارد که من و برخی دوستان بخواهیم در باشگاه پرسپولیس فعالیتی داشته باشیم و به صلاح خود ما و باشگاه است که از سمت‌مان کناره‌گیری کنیم. در این صورت وزارت ورزش که متولی باشگاه است می‌تواند با جایگزینی افراد جدید به وضعیت باشگاه پرسپولیس رسیدگی کند.

عضو هیات‌مدیره باشگاه پرسپولیس یاد‌آور شد: انتظار ما این است که ظرف یکی دو روز آینده سیاسی از زندان آزاد شود و با قدرت برنامه‌های خود را در باشگاه پرسپولیس پیش ببرد. ما نیز به عنوان مشاور با قدرت در کنار او خواهیم بود. هنوز هم برای ما روشن نیست گناه سیاسی چیست که از جیبش برای پرسپولیس هزینه کرده و امیدواریم هر چه زودتر ایشان را در جمع خود ببینیم.

kalani

کلانی از حضورش در دادگستری خبر داد و گفت: اخیرن نامه‌ای به باشگاه پرسپولیس رسیده مبنی بر این‌که من به هم‌راه منتقمی باید صبح یک‌شنبه به دادگستری رفته و در خصوص مذاکراتی که با مسوولان باشگاه رئال‌مادرید داشتیم، توضیحاتی ارایه دهیم. البته ما بارها در رسانه‌ها در این مورد شفاف‌سازی کرده‌ایم و این‌بار هم در دادگستری هر توضیحی لازم باشد عنوان خواهیم کرد.

«وکیل مدیرعامل بازداشتی خواستار ارایه مدارک شد»

وکیل‌مدافع مدیرعامل و باشگاه پرسپولیس گفت: برخی اشخاص به جای موج سواری مدارک خود را به شعبه رسیدگی کننده به اتهامات «حمیدرضا سیاسی» ارایه کنند.

«مهدی ذاکر» در گفت‌و‌گو با ایرنا با اشاره به صحبت‌های «قهرمان شجاعی» وکیل‌مدافع شاکی پرونده مدیرعامل باشگاه پرسپولیس که گفته بود، حمیدرضا سیاسی برند باشگاه را با قراردادهای موازی و معارض به چند نفر واگذار کرده بود، افزود: افراد و اشخاص به جای موج سواری و ایجاد شبهه مدارک خود را به شعبه ارایه کنند و تنها قوه‌قضاییه تصمیم‌گیر است.

وی در متن ارسالی خود آورده است: با عنایت به مشکلات حادث شده برای مدیر‌عامل باشگاه پرسپولیس به جهت قراردادهای منعقده سابق، به دلیل مصاحبه برخی اشخاص لازم دانستم موارد ذیل جهت تنویر اذهان عمومی به خصوص علاقمندان باشگاه که همواره افتخار کشور عزیزمان بوده‌اند بیان نمایم.

siasi

قوین اعلام می‌نمایم که وکلا و مدیریت حقوقی باشگاه بر حکومت قانون و عدالت در مرجع قضایی هیچ‌گونه تردید و شهبه‌ای ندارند و اعتقاد و اطمینان داریم که مرجع محترم قضایی با درایت همیشگی و مطابق قوانین موضوعه نسبت به اتهام وارده از جانب یک شرکت خصوصی رسیدگی می‌نماید و قطعن مدارک و مستندات تقدیمی باشگاه نیز مورد لحاظ و دقت قرار خواهد گرفت.

با توجه به موارد معروضه شایسته است برخی اشخاص به جای موج سواری و طرح موضوعات خلاف واقع در رسانه‌ها مدارک و مستندات خود را تقدیم شعبه رسیدگی کننده نمایند، چرا که اصولن اتخاذ تصمیم نهایی با مرجع محترم قضایی می‌باشد و اعتقاد ما هم بر همین است.

ضمن این‌که قبل از صدور حکم قطعی توسط دادگاه هیچ جرمی را نمی‌توان به شخصی منتسب نمود و علاقمندان و هواداران باشگاه پرسپولیس ضمن صبوری و آرامش این اطمینان را داشته باشند که مدارک و مستندات مکفی در رد اتهام وارده تقدیم شعبه رسیدگی کننده شده و امید داریم با لحاظ مستندات تقدیمی قرار شایسته و متقن توسط شعبه رسیدگی کننده صادر گردد.

«روند واگذاری باشگاه استقلال ادامه دارد»

مدیرعامل باشگاه استقلال با بیان این‌که باشگاه استقلال روند واگذاری خود را به بخش خصوصی دنبال می‌کند،گفت: هفته آینده جلساتی در این زمینه برگزار می‌شود.

به گزارش ایرنا از باشگاه استقلال، «بهرام افشارزاده» درباره تساوی پرگل تیمش مقابل استقلال خوزستان افزود: با وجود این‌که تیم به پیروزی نرسید اما بازیکنان عالی کار کردند.

افشارزاده در عین حال گفت: خوش‌بختانه هرچند در این دیدار کم‌کاری از سوی بازیکنان تیم استقلال صورت نگرفته است، اما خط دفاعی و دروازه‌بان ما دچار مشکلاتی هستند که ما نسبت به برطرف کردن آن در تلاش هستیم.

وی در ارزیابی از عمل‌کرد این تیم تا به امروز اظهار داشت: با توجه به مصدومان زیاد و حضور تعدادی از بازیکن در تیم‌ملی، روند تمرینات استقلال هیچ‌وقت در این فصل منظم نبود.

afsharzadeh

 

مدیرعامل این باشگاه ادامه داد: در حال حاضر ٧ بازیکن ما به تیم‌ملی دعوت شدند که اصلن اجازه نمی‌دهد ما تمرینات خود را برگزار کنیم و امیدوارم که تمام این بازیکنان صحیح و سالم از جام ملت‌های آسیا باز‌گردند تا پس از آن بتوانیم تمرینات را به طور منظم برگزار کنیم.

وی درباره وضعیت نقل و انتقالات استقلال عنوان کرد: «محسن مسلمان» قرارداد خود را با باشگاه استقلال امضا کرده و فقط رضایت‌نامه‌اش از ذوب‌آهن باقی مانده است.

به گفته مدیرعامل باشگاه استقلال قرار است آقای «آذری» پاسخ قطعی را یک‌شنبه آینده در این‌باره به ما بدهد.

افشارزاده درباره مشکل مالی استقلال خاطرنشان کرد: این روزها همه مشکل مالی دارند و این به یک عادت تبدیل شده و مدتی است که از اسپانسر پول نگرفتیم اما از یک‌شنبه پیگیری می‌کنیم تا مبالغ جدیدی را دریافت کنیم.

«تکذیب بخشیده شدن فوتبالیست‌های جاعل»

«سردار کمالی» گفت: هرگز نگفتم بازیکنان این امکان را دارند که سربازی‌شان را بخرند. جانشین منابع انسانی کل نیروهای مسلح گفت: بازیکنان هم غیبت از سربازی داشته‌اند و هم جعل سند کرده‌اند که این جرم کوچکی نیست. فقط دادسرای نظامی می‌تواند حکم تبرئه بازیکنان سرباز را بدهد.

سردار کمالی روز گذشته در کنفرانس خبری صحبت‌های بسیار مهمی مطرح کرد. او طرحی را مطرح کرد که در آن افراد غایب با پرداخت جرایمی بخشیده می‌شوند. بعد از این صحبت‌ها، مسئله خرید سربازی توسط فوتبالیست‌های سرباز غایب مطرح شد اما جانشین منابع انسانی کل نیروهای مسلح این مسئله را رد کرد: بنده به هیچ‌وجه چنین حرفی نزده‌ام و از قول من نباید حاشیه‌سازی شود. سازمان برنامه و بودجه قانونی را تصویب کرده که کسانی‌که بیش از ٨ سال است که مشمول خدمت سربازی هستند ولی خودشان را معرفی نکرده‌اند، می‌توانند با خرید غیبت خود مثل سربازهای عادی به سربازی بروند. قیمت آن هم بین بیست تا پنجاه میلیون تومان است. طبیعتن اگر بازیکنی بیش از ٨ سال از تاریخ مشمولیتش گذشته باشد می‌تواند اضافه‌خدمت خود را خریداری کند. این بدان معنا نیست که این بازیکنان می‌توانند از نیم‌فصل دوم برای تیم‌‌هایشان بازی کنند.

kamali

او ادامه داد: سرباز‌ها دو تخلف انجام داده‌اند؛ یکی این‌که به خدمت نرفته‌اند و اما جرم بزرگ‌تر آنها این است که جعل سند کرده‌اند که این اصلن گناه کوچکی نیست. پرونده آنها هم‌اکنون در دادسرای نظامی است و این بازیکنان فقط در یک صورت می‌توانند برای نیم‌فصل دوم بازی کنند، تنها راه آنها این است که در دادگاه نظامی تبرئه شوند و ثابت شود که تخلفی نکرده‌اند. این تنها راه است و در غیر این‌صورت این بازیکنان باید دوران محرومیت خود را سپری کنند. تمام خبرهایی که در مورد بخشش این بازیکنان مطرح می‌شود هم شایعه است و تا این لحظه اتفاق جدیدی نیفتاده است.

«وزیر ورزش و دولت، حیثیت خود را قربانی چند مدیر بازنشسته می‌کنند»

در برخی فدراسیون‌ها که انتخابات‌شان به زودی برگزار می‌شود، لابی‌گری‌های گسترده‌ای با وزارت ورزش و جوانان و برخی چهره‌های متنفذ دولتی در حال انجام است تا بر خلاف رویه معقول دولت، امتیاز ویژه‌ای برای برخی نورچشمی‌های بازنشسته اخذ شود.

به گزارش عصر ایران، طبق قانون، بازنشستگان حق ندارند ریاست فدراسیون‌های ورزشی را بر عهده بگیرند مگر این‌که هیات‌دولت به آنها مجوز خاص بدهد.

با این حال از آن‌جا که مجوز خاص صرفن برای موارد کاملن ویژه‌ای است که هیچ‌کس جز فرد مورد‌نظر نمی‌تواند ماموریتی را انجام دهد، تا کنون دولت اجازه‌ای برای حضور بازنشستگان در فدراسیون‌های ورزشی صادر نکرده است.

wezaratwarzesh

 

با این حال، در برخی فدراسیون‌ها که انتخابات‌شان به زودی برگزار می‌شود، لابی گری‌های گسترده‌ای با وزارت ورزش و جوانان و برخی چهره‌های متنفذ دولتی در حال انجام است تا بر‌خلاف رویه معقول دولت، امتیاز ویژه‌ای برای برخی نورچشمی‌های بازنشسته اخذ شود.

به عنوان مثال، یکی از کاندیداهای بازنشسته ریاست فدراسیون هندبال که روابط نزدیکی با یک عضو موثر کابینه دارد می‌کوشد از طریق وی، خود را استثنا بر رویه دولت کند و مجوز خاص برای انتخابات بگیرد.

بدیهی است در شرایطی که دولت به حتا چهره‌های ورزشی بسیار موفق به دلیل بازنشستگی اجازه خاص نداده است، نمی‌توان انتظار داشت که این مجوز به مرتبطین خاص اختصاص یابد.

اگر این اتفاق رخ دهد، اولین معنای آن می‌تواند بی‌عدالتی دولت و وزارت ورزش باشد و معنای دوم این کار، دخالت دولت در انتخابات فدراسیون‌هاست زیرا با دادن مجوز خاص به یک چهره خاص، عملن اعمال‌نظر می‌کند و به انتخابات فدراسیون‌ها، سمت‌و‌سو می‌دهد.

باید منتظر ماند و دید که آیا وزیر ورزش و جوانان و نیز هیات‌دولت برای چند چهره بازنشسته، وجهه خود را نزد افکار عمومی تخریب می‌کنند یا ترجیح می‌دهند انتخابات فدراسیون‌ها را بر اساس روال قانونی و بدون حاشیه‌سازی برگزار کنند.

«مشکلم این بود که رکورد جهان را زدم»

قهرمان سابق رشته وزنه‌برداری می‌گوید: به من حتا اجازه نمی‌دهند که وارد دنیای مربیگری شوم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ «سعید علی حسینی» که وداع زود هنگامی با دنیای قهرمانی داشت این‌بار تصمیم گرفته است تا در حرفه مربیگری وارد وزنه‌برداری شود اما باز هم یک مشکل برای او وجود دارد: رفتم فدراسیون مجوز بگیرم،به من گفتند تو محرومی و نمی‌توانی مربیگری کنی.

alihosaini

از او درباره تصمیمی که گرفته سوال کردیم که سعید گفت: من خواستم تا به جوانانی که می‌خواهند در آینده قهرمان باشند کمک کنم. اما دوستان ما اجازه نمی‌دهند. من به تهران آمدم و رفتم فدراسیون تا در کلاس‌های مربیگری شرکت کنم، گفتند که تو محروم هستی و نمی‌توانی در این کلاس‌ها شرکت کنی. من سوالم این است که اصلن من می‌خواهم دوره ببینم، آیا از دوره دیدن هم محروم هستم؟ متاسفانه آقای «قاسمی» که نمی‌دانم دبیر فدراسیون است یا سمت دیگری در فدراسیون دارد این حرف را به من زد.

علی حسینی که چند سال پیش چهره سنگین‌وزن ایران بود و اما با اعلام مثبت شدن دوپینگش از گردونه قهرمانی کنار رفت حرف‌هایش را این‌طور ادامه می‌دهد: آقایان،اگر من می‌رفتم برای خودم باشگاه بدنسازی می‌زدم آیا مشکلی پیش می‌آمد؟ هیچ‌کس صدایش در نمی‌آمد. اما حالا که می‌خواهم از راه قانونی وارد شوم باز جلوی من را می‌گیرند. چرا من را حمایت نمی‌کنید؟ چرا نمی‌خواهید مربیگری را آغاز کنم؟ من که در جوانی از دنیای قهرمانی محروم شدم، حالا چرا دوست ندارید وارد مربیگری شوم؟

به او گفتیم فکر می‌کنی مشکل کجاست؟ آیا رکوردشکنی و …او حرف ما را قطع می‌کند و می‌گوید: من تا به حال نه به کسی بی‌ادبی کرده‌ام و نه بی‌احترامی. من نباید وزنه‌بردار می‌شدم؟ شما این را می‌خواهید بگویید؟ باید می‌نشستم خانه و کاری نمی‌کردم؟ البته شاید راست بگویید. اگر همان زمان مغازه‌ای برای خودم باز کرده بودم الان وضعیتم بهتر بود. حیف آن همه زحمتی که من کشیدم. فکر می‌کنم مشکل من این‌جا بود که رکورد جهان را شکستم.

مطالب مرتبط

ماجرای کارت‌های پایان‌خدمت فوتبالیست‌ها به فیفا برده می‌شود

«مردانی که بیشترین زنان را به عقد خود درآوردند»

$
0
0

گزارش / رادیو کوچه

منبع: رادیو صدای روسیه

 

نشریه‌ی «LifeDaily» فهرست ۹ تن از مهم‌ترین رکورد داران زادوولد در تاریخ را منتشر کرده است که ما توجه شما را به آن جلب می‌کنیم.

 

۱. حضرت سلیمان

hazratsoliman

پادشاه سلیمان در مجموع، ۷۰۰ زن و ۳۰۰ معشوقه داشت. با این حال تنها نام یکی از همسران وی به نام نعمه «Naamah Ammonites» در تاریخ آمده است. به نظر می‌رسد که او مادر رحبعام، جانشین سلیمان بوده است.

۲. فتحعلی شاه قاجار

fathali

فتحعلی شاه قاجار به مدت ۳۷ سال بر ایران زمین حکومت کرد. در طول این مدت او ۱۵۸ بار ازدواج کرد و بدین ترتیب صاحب ۲۶۰ فرزند و پدر بزرگ ۷۸۶ نوه شد.

۳. آسنتوس اوگولا آکوکو

asntos

آقای آسنتوس از شهروندان کنیا، در زندگی خود بیش از ۱۰۰ زن اختیار نمود. او برای نخستین بار در سال ۱۹۳۹ ازدواج کرد. وی ۸۵ بار طلاق را نیز در زندگی خود تجربه کرد. در ‌‌نهایت او صاحب ۱۶۰ فرزند شد و در سال ۲۰۱۰ میلادی و در سن ۹۴ سالگی چشم از جهان فروبست.

۴. محمد بلا ابوبکر

bla

محمد یک خادم مسلمان اهل کشور نیجریه است که ۸۶ زن و ۱۷۰ فرزند دارد. جالب است بدانید که برخی از همسران او از فرزندانش هم کوچک‌تر هستند. دین اسلام به مردان اجازه می‌دهد تا ۴ زن اختیار کنند ولی محمد تاکید داشت که در قرآن برای کسانی که بیش از این میزان همسر اختیار کنند مجازاتی درنظر گرفته نشده است. در هر صورت او در سال ۲۰۰۸ میلادی توسط نیروهای مسلمان محلی بازداشت و مجبور به طلاق بسیاری از همسرانش شد.

۵. وارن استید جیفس

warnstaid

او رئیس پیشین کلیسای بنیادگرای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان یا به عبارتی یکی از بزرگ‌ترین فرقه‌های بنیادگرای «مورمون» بوده است. او ۸۰ همسر اختیار نمود و ۲۵۰ فرزند دارد. او به جرم تجاوز و برگزاری مراسم ازدواج برای نوجوانان زیر سن قانونی متهم است. قرار گرفتن نام او در سال ۲۰۰۶ میلادی در لیست مجرمان فراری «ّّFBI»، او را به شهرت جهانی رساند. سرانجام به رای دادگاه، برای او حکم حبس ابد صادر شد.

۶. وارن رولن جیفس

warnroln

او مدیر ارشد کلیسای بنیادگرای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان بود. او ۷۵ باز ازدواج کرد و پدر ۶۵ کودک شد.

۷. صالح السایری

salehalsairi

صالح یک تاجر اهل عربستان صعودی است که ۵۸ بار ازدواج کرده است. او بار نخستین بار در سن ۱۴ سالگی ازدواج کرده است.

۸. بریگان یانگ

briganyang

او از سال ۱۸۴۷ تا ۱۸۷۷ میلادی، ریاست کلیسای بنیادگرای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان را بر عهده داشت. او ۵۵ همسر داشت که از این تعداد، ۲۲ نفر از آن‌ها هیچگاه به صورت قانونی به عقد وی در نیامده و ۱۶ نفر از آن‌ها نیز بیوه بوده‌اند. همسران بریگان به او ۵۶ فرزند هدیه دادند.

۹. ژوزف اسمیت

jozefsmit

آقای اسمیت، بنیانگذار کلیسای بنیادگرای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان بود. او در طول حیات خویش ۳۴ بار ازدواج کرد. جالب است بدانید سن همسران او در طول سالیان متمادی، از ۱۴ تا ۶۰ سال نوسان داشته است.

«ده میلیون بی‌سواد در ایران زندگی می‌کنند»

$
0
0

شهرزاد کریمی / رادیوکوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/20141213_roozane-44_shahrzad.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

به گفته معاون وزیر آموزش و پرورش، بیش از ۹ میلیون و هفتصد هزار نفر در ایران بی‌سواد هستند. برای سواد آموزی این عده ۱۷۵۰ میلیارد تومان پول نیاز است که تا سال ۹۱ فقط پنجاه میلیارد تومان بودجه اختصاص یافته است.

بر اساس آمار سی و هشت درصد جمعیت بی‌سواد بالای ده سال و کمتر از ۵۰ سال، شش تا چهل و نه ساله هستند. همچنین سه میلیون و ۴۵۶ هزار بی‌سواد کشور بین سی تا چهل ونه سال سن دارند و دوازده درصد از افراد شش تا بیست و نه ساله سواد ندارند.

خواندن، نوشتن، حساب کردن و تلاوت قرآنچهار شاخصه داشتن سواد در ایران از سوی نهضت سوادآموزی تعریف شده است.

231

هم‌چنین امروز در برنامه روزانه با کوچه خواهیم داشت:

یک جوان بامیانی که عاشق یک دختر در این ولایت بود، دیروز جمعه معشوقه‌اش را با ضربات چاقو کشت.

خبرگزاری فرانسه گزارش می‌دهد که علیرغم تدابیر امنیتی، یک فلسطینی، گروهی از غیر نظامیان اسراییلی شامل کودکان را در کران باختری با اسید مورد حمله قرار داد و باعث جراحت سطحی ۶ تن از آنان شد.

ماه‌ها پس از انتشار گزارش‌ها در مورد آلودگی صد‌ها هزار درخت بلوط در زاگرس به «آفت ذغالی» و افزایش نابودی جنگل‌های آن در یازده استان غربی، یک مقام محیط زیست ایران می‌گوید اعتباری هزار میلیارد تومانی برای پروژه احیای آن‌ها در نظر گرفته شده، اما مشخص نیست چه زمانی به آن اختصاص پیدا کند

«پرویز کلانتری» هنرمند نقاش‌، نویسنده و روزنامه‌نگار به دلیل سکته مغزی از عصر چهارشنبه، ۱۹ آذرماه در بیمارستان بستری است و تحت مراقبت‌های ویژه قرار دارد. وی جزو نسل‌های نخست تصویرگری کتاب کودک در ایران است. چندین نسل نقاشی‌های «چوپان دروغگو»، «روباه و زاغ» یا «حسنک کجایی؟» را که کلانتری در کتاب‌های درسی کشیده بود به یاد می‌آورند.

«رسم این زن سکوت است»

$
0
0

شهره شعشعانی / رادیو کوچه

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

http://koochehcdn.s3.amazonaws.com/wp-content/files/13DEC2014-Ghesseha-Shohreh-Rasme-In-Zan.mp3

فایل را از این جا دانلود کنید

مهدی مرعشی دانش‌آموخته زبان و ادبیات فارسی از دانش‌گاه تهران است. او سال‌ها با نشریاتی چون کارنامه و واژه هم‌کاری کرده. از مرعشی دو مجموعه داستان به نام «نفس تنگ» و «کتابت بهار» در ایران و رمان «زرتشت»  و اخیرن رمان «رسم این زن سکوت است» از او در کانادا توسط انتشارات زاگرس منتشر شده است.

مهدی مرعشی در حال حاضر با خانواده‌اش ساکن مونترال است.

13DEC2014-Ghesseha-Shohreh-Rasme-In-Zan-1

به مناسبت انتشار رمان  «رسم این زن سکوت است»  بخشی از آن را برای برنامه این هفته در نظر گرفته‌ایم که شنیدید.

برای سفارش این رمان می‌توانید به سایت زیر انتشارات زاگرس مراجعه کنید.

http://www.zagroseditions.com/home-per.html

برای اطلاعات بیشتر در مورد این نویسنده می‌توانید به لینک زیر در رادیو کوچه مراجعه کنید:

http://radiokoocheh.com/article/211250

http://radiokoocheh.com/article/179829

موسیقی متن:

Erik Satie: Gnossienne no. 4

«هتک حرمت به قبر صمد بهرنگی»

$
0
0

سالار طوری / مقاله وارده / رادیو کوچه

 

در بسیاری از ممالک و ملت‌ها، گذشتگان همواره چراغ راه آیندگان هستند و کسانی که در گذشتگان دور و نزدیک برای مردمشان و یا وطنشان دست به هر کاری زده بودند امروز از طرف بازماندگان و میراث گران آن اشخاص بعنوان سرمایه‌های تاریخی فرهنگی برای سر افرازییشان و برای تشکر و قدردانی از زحماتشان به بهانه‌های مختلف سعی در زنده نگه داشتن اسم عزیزانشان می‌کنند بدون آنکه توجهی به نوع افکارشان و عقیده و ایدولوژی آن‌ها مد نظر گرفته شده باشد به عنوان افراد ملی شناخته می‌شوند تا بلکه سرمشق جوانان و فرزندانی گردند که برای باور کردن خویش و حس تعلق داشتن به وطن نیازمندش هستند که از اجداد و پدرانشان کسانی باشند تا با تکیه بر آن‌ها توان ساختن وطنشان را از آن‌ها الگو برداری کنند، کسانی که بتوانند به وجودشان افتخار کرده در بین ملتهای دیگر اعتماد به نفس پیشرفت کردن رو داشته باشند. بحث ماندگار کردن افراد مهم و زحمتکش و یا قهرمانان ملی از زمانهای بسیار قدیم از بشر اولیه شروع شده و تا امروز ادامه دارد. انواع کتیبه‌ها مقبره‌ها و آثار باستانی که امروزه مهم‌ترین پشتوانه یک ملت بشمار می‌آیند و از فرهنگ غنی ملت‌ها در قرون گذشته خبر می‌دهند همه و همه نمونه‌های ماندگار سازی اشخاص و افعال و افکار گذشته‌اند. حتی از هزاران سال پیش وقتی سلسله‌ای بر قدرت می‌رسید و بر سلسله و قدرت قبلی کشور چیره می‌گشت با وجود اینکه دشمنی فراوان بین آن‌ها بود هرگز به جز استثناهایی در تاریخ دست به پاکسازی آثار فرهنگی و هنری و غیره.. پیشینیان نمی‌زدند و تنها سعی در ساختن آثاری جدید‌تر و بزرگ‌تر از پیشین برای مانگار سازی اسم و سلطنت خویش می‌کردند حتی برخی زمان بر مرمت سازی و باز سازی آن‌ها نیز اقدام می‌نمودند بدون کوچک‌ترین تاملی بر افتراق عقیده و نوع حکومت، چون اهم وجود این گذشته گان از گذشته‌های بسیار دور در بشر بوده و است چرا که تجارب یک ملت است که راه پیشرفتش را هموار می‌سازد و اعتماد به نفسش را برای اکتشافات فرهنگی هنری و حتی صنعتی استوار‌تر می‌کند.

samad2

متاسفانه با وجود این، امروز در مملکتی که در آن زندگی می‌کنیم گاهی حتی به مرده‌ها نیز رحم نمی‌شود و اجساد بی‌جانشان گاهی منبع و پایگاه تهدید برای برخی افکار اوتوریته و توتالیتر می‌گردد و یا افکار آن زمانیشان ممکن است با ایدولوژی و افکار این زمانی برخی‌ها متناسب نگردد تا دست به ویرانی و خرابیه مقبرش یا آثارش و یا بازماندگانش بزنند بدون اینکه کوچک‌ترین زحمتی به خود داده باشند برای حتی برسی زحماتشان و افعال به جا مانده از آن‌ها. راحترین راه را که حذف و نابودی است انتخاب می‌گردد و دکمه دیلیت به مانند همیشه زده می‌شود تا فرهنگ و زحماتی بمانند جسمش، روح وخاطرش و اسم جاویدانش را نیز پاک کند، چرا باید از وجود مقبره‌ای یا قبوری و یا نشانی از فردی که سالهای دور‌تر از ما می‌زیسته و زحمتهایی برای افکارش در محوطه‌ی وطنش انجام داده مورد تهدیدی برای حکومت و یا افرادی گردد که امروز ساز و برگ انتظامات و سپاهیان و امکاناتشان صد‌ها برابر افزون‌تر و مدرن‌تر از حاکمان دیروز است گردد؟

چرا باید جسمی بی‌جان که شاید استخوان‌هایش نیز توسط گذر زمان پوسیده شده برای قدرت و اقتداری مایه تهدید و ترس باشد؟ شاید اگر کسانی که امروز در قبرستان‌ها و یا زیارتگا‌ها زیر خروار خاک آرمیده‌اند از مقتداران پیشین حکومتی بوده باشند و یا سمتی یا خالق ایدولوژی در گذشته می‌بودند بلکه شاید حذف آثارشان تا حدی قابل هضم می‌بود. اما کسانی که در گذشته نیز توسط رژیمهای قبلی مورد آزارو زندان و حتی مرگ قرار گرفته‌اند چگونه می‌توانند دشمن رژیمی نوین باشند که خودش نیز دشمن ورقیب رژیم قبلی بوده است؟ آیا نظریه و قانون نا‌خوانده، دشمن دشمنم، بمانند دوستم است نیز موارد استثنا و تناقض دارد؟

چندی پیش به دیدار و زیارت شخصی که سالهای زندگیش با سختی و کوشیدن و آموختن و آموزاندن گذشته بود به یکی از وادیان رحمت تبریز (قبرستان) به همراه چند تن از دوستان رفته بودیم تا بگوییم که هنوز در خاطرمان هستی اگر که قدرت در گذشته و حال ندانسته شده باشد. صمد بهرنگی شخصی که شاید به معنای واقعی وی را دوست حقیقی و صمیمی بچه‌ها خواند میزبان جمعی از جوانان شهر تبریز بود، خانه‌اش گرمی همیشه و مه‌مان نوازی دایمیش را نداشت، سردیه قبرش به هوای اطرافش منعکس شده و دلهای گرممان را سرد‌تر از همیشه می‌کرد. شرایطی که قبر صمد داشت و اتفاقاتی که برای خانه ابدیش افتاده بود دلمان را آغشته به خون کرد، کلمه افسوس را شاید بتوان در چنین شرایطی خوب معنایش را دانست. قبری بی‌دفاع که دلگرم کننده دل اندک اشخاص اهل قلم و زبان و دل بود مورد دست درازی و تجاوز و هتک حرمت از طرف مقتدران زمان شده بود عکس و تابلوی فلزیش که نقش صمد را با افتخار در تنش نقاشی شده نمایان می‌ساخت کنده شده ومعلوم نبود در کدام زباله دانی‌ها در کنار عکس و هیکل گذشتگان دیگر، بی‌کس ساکت می‌آرمید. خبری از ماهی سیاه کوچک خانه‌ی صمد نبود. ماهی کوچکی که انگار تهدیدی برای نهنگان مسلح زمان می‌گشت که توسط قلاب کج اندیشی صید صیاد شده بود. نمی‌دانم شاید صمد واقعا خطرناک است شاید قلمش هنوز زنده و دلگرم کننده کودکان تبریز است. چه کسی می‌داند شاید قبرش هنوز می‌نویسد و نقش روی قبرش هنوز زندگی می‌کند در اذهانمان و روح و روانمان، که امروز مورد حمله قرار می‌گیرد.

samad1

با نگاهی به آثار صمد دلیل چنین رفتار اقتدار را نتوانستم درک کنم حتی زیارت کنندگان و میهمانان خانه صمد نیز به آن اندازه نبودند که تحریکی برای دیگران و انحصار طلبان اندیشه بوجود آورند. صمد بهرنگی از پایه گذاران ادبیات کودکان و قصه نویسی در ایران بود. قبری کاملا ساده مانند زندگیش دارد که تنها عکسی از وی با نقشی از ماهی سیاه کوچک صمد در آمیخته بود و بر سر مزارش صمد را تداعی می‌کرد امروز از‌‌ همان نقش و تابلوی فلزیش نیز بی‌نصیب گشته و شاید فردا سنگ قبرش را نیز از دست بدهد. گاهی در زندگی آنقدر چیزهای متناقض می‌بینیم که معنای خود زندگی را در تلاطم این پارادکس‌ها گم می‌کنیم. چرا ما که مردمی مرده پرستیم و هر کسی که حتی کوچک‌ترین زحمتیم برای ملتش نکشیده زیارتگاه‌ها و مقام‌ها از زر و سیم برایشان می‌سازیم، چگونه قبر شخصی که تا آخرین روز زندگی کم سالش برای ادبیات این دیار زحمت کشیده از داشته‌های قبلیش هم دست بریده می‌گردد.؟

 چرا صمد؟

چرا کسانی که ساده زندگی کردند و کامل؟… کاش جوابی که واقعا آرامش دهنده باشد داشتیم.

چقدر مظلوم و بخت برگشته‌ای صمد، که رژیمی خودت را ازبین می‌برد و رژیمی دیگر نام و اسمت را.

متاسفم برای همه چیزی که هیچ چیز واقعی درونش نیست.

این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است.

Viewing all 1828 articles
Browse latest View live