کاوه احمدی علی آبادی / مقاله وارده / رادیو کوچه
اول: پیروز شدید؟ آن هم با این همه کشته و زخمی و ویرانی! بعد از اینکه هر طرفی که شادی و جشن بیشتری کرد، ملاک آن شد که کدامیک پیروز شدهاند (!)، حالا قرار است به یک طرف جایزه بدهیم؟! بروید به تصاویر کودکان قربانی مان که توسط رسانهها انعکاس یافت، رجوع کنید و از خودتان خجالت بکشید.
دوم: هیچ یک حتی برنده نشدید، نه فقط از نقطه نظر اخلاقی و انسانی و معنوی که حتی در سطح دنیوی نیز شرایط آتش بس، بازگشت به همان نقطه پیش از درگیریها را نشان میدهد؛ البته با کلی خسرات و ویرانی روی دست.
سوم: برای باخت هر دو طرف جنگ طلب اسرائیلی و فلسطینی، همان میزان شاهد بس که هر دو طرف نه تداوم جنگ که «توقف آن را موفقیتی برای خود» ارزیابی کردند و عملاً نه مخالفانشان که خودشان «در نهایت» بر ضد مسیر جنگ طلبانه سابقشان گام گذاشتند.
چهارم: تندروهای هر دو طرف حکایت کسی را داشتند که در فضایی مملو از آینههای متعدد گام برمی دارند و در حالی که به عقب قدم میگذارند، در تعدادی از آینهها –به غلط حرکت به جلو دیده و ارزیابی میشود. دولت نتانیاهو که تحت فشارهای داخلی و خارجی به سر میز مذاکرات کشیده شده بود، در طول این مدت انواع راهکارها را امتحان کرد تا روند گفتگوهای صلح را نه تنها عملاً که رسماً ملغی سازد، در حالی که هزینه آن را بر گردن طرف فلسطینی میاندازد. از عدم پایبندی به بخشی از تعهدات سابقاش (عدم آزادی آخرین سری از اسرای فلسطینی توافق شده) گرفته تا دستگیری گسترده نه تنها اعضای حماس که فلسطینیهای مختلف در کرانه باختری، تا بهانه تراشی برای تشکیل دولت وحدت ملی فلسطینیان (فتح و حماس) و آخرین موردش نیز علم شنگهای (الم شنگه) بود که بابت قتل فجیع سه نوجوان بیگناه اسرائیلی راه انداخت؛ در حالی که هیچ شاهدی بر انجام این قتل توسط حماس –وقتی که در درگیریها شروع شد- وجود نداشت (احتمالاً نتانیاهو خوابنما شده بود!).
پنجم: باخت تندروهای اسرائیلی در درگیریهای اخیر بسیار بزرگتر بود؛ هم به سبب اینکه نتانیاهو با وجود استفاده از «حداکثر زور و سلاح»، نه تنها نتوانست امنیت اسرائیلیها را تضمین کند و جان یهودیان را حفظ نماید، که «تنها موجب کشتار بیش از هفتاد تن» از آنان شد و هم به این دلیل که در درگیریهای اخیر به وضوح مسئله فلسطین، از مسئله یک کشور یا منطقه فراتر رفت و «جهانی» شد و در سطح تاریخی نیز که مسئله فلسطین در ابتدا مسئلهای عربی بود و مدتی پس از آن تا حدی اسلامی شد، اما اینک فلسطین مسئلهای «انسانی» را نشان داد و نه فقط نهادهای حقوق بشری سازمان ملل که تقریباً مردم سراسر جهان و نهادهای مدنی همه کشورها نسبت بدان از خود حساسیت نشان دادند و آن را «بحرانی جهانی» ارزیابی کردند که نیاز به راه حلی عاجل دارد و تقریباً «یک انتفاضه جهانی خودجوش» بر علیه اقدامات جنایتکارانه اسرائیل در غزه به راه افتاد، نه فقط به وسیله فلسطینیان و اعراب که ملل مختلف جهان. تاکنون هیچ یک از دولتمردان اسرائیل به اندازه نتانیاهو نتوانست به جهانیان و به خصوص اسرائیل ثابت کند، صلح با فلسطینیان چقدر مهم و حیاتی است؛ این در حالی بود که دولت تندروی اسرائیل تصور میکرد در جهت عکس آن مقصد حرکت میکند (بسیار پیش میآید که طرف مخالف یا حتی دشمنمان، بدون اینکه بداند به نفع ما بازی میکند و در این موارد باید بگذاریم تا با تمام انرژیاش به بازی به نفع ما و با تاوان برای خودش ادامه دهد). همان گونه که نتانیاهو در طول سالیان اخیر اصرار داشت که القاء کند، این ایران است که مشکل اسرائیل است (و به بهانه آن، آمریکا و قدرتهای جهان را به سوی جنگ با ایران بکشاند و ایران را به جان اعراب، آذرباییجان و حتی ترکیه بیاندازد) و نه فلسطین، اما اینک نه تنها جهان که بسیاری از اعضای کابینهاش ایمان دارند که اگر مسئله اسرائیل با فلسطین حل نشود، بحران پا بر جا خواهد بود و رسیدن به صلح با فلسطینیان در اولویت حل بحران اسرائیل برای تأمین امنیت شهروندانش قرار دارد، و همین طور برای اینکه «مهاجرت معکوس» در اسرائیل شدت نگیرد.
نتانیاهو و دولت تندروی او ثابت کردند که دست راستیهای اسرائیل نیز هیچ راهی به جز پذیرش آتش بس و صلح نمیشناسند (مگر اینکه دست راستیها فکر کنند که راکت پراکنیها باید دوباره آغاز شود!) و آنان نیز ناگزیرند بدان تن دهند؛ البته پس از تلفات انسانی بیشتر، علاوه بر از دست دادن امتیازات سیاسی بیشتر و تخریب وجهه اسرائیل در جهان!
ششم: دولت اسرائیل با سرکشی از درخواستهای جهانی و حتی متحدانش برای آتش بس ثابت کرد که تنها راکتهای حماس است که میتواند آن را به قبول آتش بس مجبور کند و هیچگاه به این میزان ضرورت برخورداری فلسطینیان از سلاح برای دفاع از خود احساس نشده بود. چگونه است که اسرائیل حق دفاع را برای خود محفوظ میداند، اما برای فلسطینیان نه؟! بماند که بسیاری از حملات اسرائیل به مناطق مسکونی و کشتار غیرنظامیان بیشک نمیتواند «دفاع» محسوب شود. اسرائیل نیز به خوبی به تخلفات خود واقف است که حتی گزارشات برحسب مستندات نهادهای بیطرف سازمان ملل را چشم بسته رد میکند (و تنها مقامات یک کشور در جهان را میشناسم که به این میزان یاغی و وقیح هستند و آن مقامات رژیم ایراناند؛ دلیل آن تشابه نیز اتفاقی نیست، بلکه بدین سبب است که قدرتمندان و صحنه گردانهای پشت صحنه هر دو کشور یکی هستند –موساد- و مقامات روی صحنه مشتی دلقک و مترسکاند که نسبت به فرامین صادر شده از اربابان خود، اختیاری ندارند).
هفتم: آشتی ملی فلسطینیان پیش از درگیریها نیز این دستاورد مثبت دیگر را نیز داشت که تندروهای اسرائیل نتوانستند از درگیری با حماس وسیلهای بسازند برای ایجاد اختلاف جدید بین فتح و حماس و دولت مشترک فلسطینی اداره گذرگاههای غزه را در دست گرفت.
هشتم: نباید از تلاشها و اقدامات مثبت پشت صحنه آمریکا، مصر، قطر و دولت محمود عباس را در برقراری آتش بس و متوقف ساختن ماشین کشتار دسته جمعی، بیتفاوت گذشت و از آنان قدرددانی نکرد. گرچه برایم قابل درک نیست که با چه توجیهی دولت مصر مدتی گذرگاه رفح را بسته بود، آن هم در حالی که مجروحان و مردم در محاصره غزه به شدت نیاز به کمکهای پزشکی و پناهگاهی امن داشتند. مردم عادی نباید قربانی سیاست بازیهای ما سیاستمداران شوند و حتی اگر دشمن ما مصدوم شد، باید برای مداوا و رساندن فوریتهای پزشکی و نجات جانش اقدام کنیم، چه رسد دیگران. این بخشی از «اصول انسانی» است.
نهم: طرح صلح پیشنهادی محمود عباس که از پشتیبانی کشورهای عربی و اسلامی نیز برخوردار است، «منطقی و حساب شده و عادلانه» است و باید فلسطینیان بر طبق همان «دو سناریوی پیشنهادیشان» عمل کنند و تردید ننمایند و حتی اگر مخالفتی دیدند، پافشاری ورزند که «اینک یک دنیا پشتشان است».
کار ماندگار دیگری که محمود عباس باید در زمینه جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت توسط اسرائیل انجام دهد، علاوه بر استفاده از آن به مثابه اهرم فشار جدّی برای پذیرش حقوق حقه فلسطینیان، بنیان گذاری قوه قضاییهای مستقل و غیرسیاسی در فلسطین است. قوه قضاییهای که جدای از سیاستمداران و دولتمردان فلسطینی تصمیم گیری کند و بدون توجه به فشارها یا زدوبندهای سیاسی، حقوق فلسطینیان و به خصوص حقوق پایمال شدهشان را پیگیری کند؛ جدای از آنکه آن نقض کننده حقوق اسرائیل است یا شخص یا نهاد یا کشوری دیگر. وقتی قتلی صورت میگیرد، آیا ما بدنبال ملیت قاتل میگردیم؟ جدای از هر ملیتی که داشته باشد باید دستگیر و محاکمه شود. چه بسا فردا عامل نقض کننده حقوق فلسطینیان، اسرائیل نباشد و کشورهای دیگر –یا حتی شخص یا نهاد و کشوری دیگر باشد (چون فلسطین یک کشور است که همچون هر کشوری دیگر تنها با اسرائیل و همسایگانش طرف نیست، بلکه با تمام کشورهای دیگر جهان طرف معامله است).
اسرائیل تاکنون با این راهکار به جنایتهایش ادامه داده است که با فشار متحدان قدرتمندش به طرف فلسطینی، مانع از پیگیری آن توسط سیاستمداران فلسطینی شود و اگر نپذیرفتند، یک گروکشی دیگر بکند (مثل دستگیری تعدادی از فلسطینیان یا اعمال محدودیتهای جدید برای فلسطینیان یا دولت فلسطین) و لغو آن را موکول کند که طرف فلسطینی نیز انعطاف نشان دهد و اقدام حقوقی و قانونی را یا صورت ندهد یا اگر به جریان انداخته متوقف کند. اما برخورداری فلسطین از قوه قضاییهای مستقل، راه این «فرار از دست عدالت جهانی» را برای جنایتکاران اسرائیلی میبندد؛ به خصوص که اینک فلسطین با پذیرش به عنوان یک کشور مستقل در سازمان ملل و عضویت در نهادهای بین المللی زیر مجموعه آن، دارای قابلیتهای بسیار افزون تری از گذشته برای کسب حقوق فلسطینیان و پیگیری جنایتهای انجام شده نسبت به آنان است.
این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است